پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

آه ، ای رسانه

چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۴۰ ب.ظ
پیام های تلگرامی بود که ترغیبم کرد این دو فیلم را ببینم. هر دو را در یک یادداشت این گونه ثبت کردم: "ثریا و برادران". شب بود و آنتن اینترنت هم 3G. بسته هم که هر ماهه اضافه می آمد، تصمیم گرفتم با همان گوشی دانلود کنم. جستجوی ثریا خیلی ساده به نتیجه رسید اما برادران که دو قسمت بود، نه. همان نقد ثریا را چسبیدم و دانلود کردم اما به دلیل کمبود وقت و شرایط مناسب و یا نبود حوصله همان لحظه ندیدم. ماند توی گوشی تا همین چند روز پیش دیدمش. از آن جایی مشتاق شدم ببینم که در یک پیام نسبتا متفاوت و البته یکسان در چند گروه دیدم که رهبری از برنامه ثریا که موضوع اصلیش را به جشنواره مردمی عمار اختصاص داده بود، تقدیر کرده بود.
خلاصه بالاخره فرصت و قسمت شد که این برنامه را ببینم. مثل اکثر فیلم های کوتاه و بلند که به اندازه زمان فیلم، وقت یکپارچه ندارم تا کلش را پشت سر هم ببینم این ثریا هم دو قسمتی شد.(البته بحمدالله عادت کرده ام که با دو قسمتی دیدن آسیبی به فیلم وارد نشود و ذهنم با دیدن آخرین صحنه از بخش قبل فیلم را یادآوری می کند و ادامه می دهد.) قسمت اول نزدیکی های غروب و در تاکسی سیدخندان به ونک بود که به دلیل نبودن ترافیک زیاد کمتر از 20 دقیقه آن را توانستم ببینم. بخش دوم هم یک روز صبح در اتوبوس های غرب به شرق همت دیده شد. آن روز صبح نمی دانم چرا، اما اتوبوس خیلی خلوت بود. در حدی که توانستم یک صندلی خالی گیر بیاورم بدون این که فرد خاص دیگری بی صندلی بماند. نشستم و هندزفری را وصل کردم و شروع فیلم. درست از همان ادامه مشغول دیدن شدم. فیلم موارد + و - ای برایم داشت و گاهی خوشحال می شدم از دیدنش و گاهی هم کمی توی ذوقم می خورد. جدا از محتوای برنامه صدای نادر طالب زاده که میهمان اصلی این قسمت بود مثل همیشه برایم جذاب بود. مورد منفی هم بماند... فعلا قابل اغماض است.
برنامه این قسمت پخش سه اثر از جشنواره بود. اولی را چون برایم خیلی جالب بود اسم و داستانش در ذهنم مانده، "علمک"!(توصیه می کنم کل برنامه را ببینید.). بعدی ار اشتباه نکنم درباره غواصان شهید و کلا مقوله "قهرمان" بود و آخری هم اثری دانش آموزی که برگزیده شده بود و اشاره به رشوه داشت. همین الان هم اسمش یادم آمد، "رومیزی". در طول دیدن فیلم این که دیدنش با حس و حال رهبری عجین شده برایم جالب بود و کلا مقوله انقلاب و هنر و جشنواره فیلم مردمی و ... برنامه را خاص تر کرده بود. حمایت های نادر طالب زاده از آثار و این که حتی یک نکته منفی هم از فیلم ها نمی گفت در نوع خودش جالب بود. در طول مشاهده فیلم هم شاید صدها فکر به ذهن انسان خطور کند. از فکر های ریز که توسط اثرهای موضوعی به ذهن آدم خطور می کند تا تفکر های کلان که بر پایه همان انقلاب و مردم و ... می چرخد.
فضای فیلم ها و آثار طوری بود که روحیه انقلابیگری آدم را بر می انگیخت. روی صندلی های خلاف جهت حرکت ماشین، در حال مشاهده بودم و از بیرون کادر گوشی محیط اتوبوس را می دیدم. بعد از این همه مدت گیر آمدن یک جا با این مسیر طولانی، در حد شیرینی روز آخر امتحان ها یا شنیدن اولین صدای نوزاد توسط مادر است. اما در همین تصویر تاری که داشتم مرد مسنی را دیدم که می شد گفت قطعا ایستادن برایش سخت تر از من بود.(معمولا یک محاسبه منطقی می کنم که ببینم کدام ارجح است. نشستن یا بلند شدن؟ معیار هم به صورت خلاصه همان برچسب نصب شده در همه اتوبوس هاست. اولویت با سالمندان، معلولان و افراد کم توان) این بار شاید خیلی سریع محاسبه به نتیجه رسید. ثریا کار خودش را کرده بود! :)

پ.ن:
-امروز هم یک کلیپ دیگر می دیدم. اشاره های غیر مستقیمی به این موضوع می کرد. به این نتیجه رسیدم که اگر روزی خدای نکرده جنگ شود، یک سری باید با سرعتی خیره کننده بنشینند کلیپ پشت کلیپ بسازند و هی تزریق کنند به مخاطب(از رزمنده ها تا عوام الناس)
-کلیپ یک نمونه از یک مجموعه بزرگ است.
-الان هم یک جورهایی جنگ است. کلیپ سازها هستند؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۳۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی