پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سال نو» ثبت شده است

داشتم بزرگراه حکیم را به سمت غرب می‌رفتم که چشمم به برجک‌های یک پادگان افتاد. وقتی که مطمئن شدم یک سرباز در حال نگهبانی دادن است،‌ شیشه را پایین دادم. با دست راست با ریتم عروسی برایشان بوق می‌زدم و با دست چپ از بیرون شیشه برایشان دست تکان دادم. در اولین روز سال برای دو سرباز این کار را انجام دادم. یکی از آن‌ها در جواب سلام نظامی داد و دیگری هم برایم دست تکان داد. امیدوارم برای لحظاتی هر چند کوتاه اندکی از سیاهی و تباهی سربازی اجباری را برایشان کاسته باشم و کمی دلشان را شاد کرده باشم.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۴۶
محمد حسن شهبازی

حس اول: امروز که به بلاگ.آی‌آر سر زدم، دو ستاره جدید در نوار بالای پنل کاربری دیدم. مثل همیشه روی ستاره کلیک کردم تا ببینم کدام یک از وبلاگ های مورد علاقه ام که دنبال‌شان کرده ام، مطلب جدید منتشر کرده اند. وبلاگ استاد هم بین آن ها بود و با هدایت ضمیر ناخودآگاهم اول رفتم سراغ آن و صاد را بازم کردم. نوشته اول، سال آخر بود. متن را که خواندم یاد نوشته دیشب خودم افتادم و از این قرابت بین این دو مطلب شگفت زده شدم.

حس دوم: در میانه ی سال آخر ، به مطلبی قدیمی تر ارجاعی داده شده بود. 1 فروردین 98، استاد درباره سال جدید و افق پیش رو نوشته بود که طبق شواهد موجود به نظر می آید در پایان سال اهداف محقق شده اند. کاش من هم زودتر برای 99ای که با قرنطینه شروع شد و پر بود از حیرت و سردرگمی و چالش های جدید، زودتر افق را ترسیم و حرکت رو به آن را شروع کنم و یک سال بعد [به شرط حیات] از خوبی سالی که گذشت برایتان بنویسم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۴۹
محمد حسن شهبازی

دقت کردید به همین سادگی یک ماه از 99 گذشت؟

11 تای دیگر از این ها بگذرد، وارد قرن 15ام خواهیم شد...

این قافله عمر عجب می گذرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۱۰
محمد حسن شهبازی

در بحبوحه کارهای تل انبار شده 98 از جمله کلاس های در نوبت تماشای دانشگاه(همان هایی که وسطش حوصله ام سر رفت و از کلاس آنلاین بیرون زدم)، کارهای ریموت شرکت، کمک های خانه تکانی و پروژه های خرده ریز، باید بنشینم ببینم پارسال همین روزها برای 98 چه نوشته بودم، بعد یک سال را مرور کنم و ببینم 98 چه کردم و خلاصه وار سالم را روی کاغذ بیاورم و بعد برای 99اَم اگر زنده باشم یک افقی ترسیم کنم. البته با این شرط که در همین روزهای ولو اندک 98 هم قرار باشد در دنیا بمانم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۴۷
محمد حسن شهبازی

97 هم نفس های آخرش را می کشد. یکی دو سالی است به تقلید از بزرگان، در ابتدای سال برای خودم اهدافی را تعیین می کنم. اهداف کلانی که بتوانم یک سال به آن ها فکر کنم و قابلیت عمل، اجرا و جاری بودن در کل سال را داشته باشد. یکی از آن اهداف این بود که در 97 نماز قضا نداشته باشم و اگر هم خدای نکرده پیش آمد، همان روز نماز را قضا کنم و چیزی به سیاهه قبلی اضافه نشود. الحمدلله به این هدف رسیدم و حتی بار گذشته را هم کمی سبک کردم.

به شما هم پیشنهاد می کنم برای سال نوی پیش رو یک یا چند هدف عمده مشخص کنید و کل سال برای آن تلاش کنید و آخر سال وضعیت خود را بسنجید. زندگی بی هدف هر چقدر هم تلاش کنید در جا زدن است. یک جمله ای بود که می گفت زندگی بی هدف مثل این است که در یک اتاق تاریک که دیوارهایش را سیاه رنگ کرده اند، دنبال یک گربه سیاه بگردید!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۰۳
محمد حسن شهبازی

قبل از هر چیز سال نو مبارک!


مثل پارسال آخرین ساعات سال را در خانه مادربزرگ دور هم جمع بودیم و مثل پارسال پدربزرگ نبود، با این تفاوت که سال گذشته اگرچه در جمع ما نبود ولی هنوز جسمش در این دنیای فانی نفس می کشید. امسال اولین سالی بود که روح پدربزرگ آزادانه و رها از زندان تن می توانست در کنار ما باشد. به رسم گذشته،‌ قبل از سال تحویل قرآن را باز کردم و یک صفحه را خواندم و بعد از سال تحویل هم دوباره با قرآن شروع کردم و صفحه ای دیگر. در شلوغی لحظه تحویل سال و میان توپ در کردن های دولتی و شخصی و ترکاندن اقلام باقیمانده چهارشنبه سوزی و روبوسی های سال نو،‌ فرصت نشد آن گونه که باید صفحه مورد نظر را بخوانم. نشانه را گذاشتم و قرآن را بستم و چند دقیقه بعد که آمدم بخوانم، خیال کردم صفحه گم شده. کمی غمگین شدم. چون اوایل صفحه را خوانده بودم سعی کردم صفحه به صفحه جلو بروم و پیدایش کنم ولی به اشتباه به صفحه دیگری مشکوک شدم و یادداشتش کردم. حتی یک بار دیگر هم صفحه ای جدید باز کردم و بعد از همه این ها یادم آمد که نشانه گذاشته بودم و خلاصه این طور شد که رزق سال جدید 3 صفحه باشد. امشب این صفحات را خواندم و در آخرین بخش،‌ صفحاتی از سوره اعراف بود. داستان مقابله موسی(ع) با فرعون و آن ماجرای عجیب اژدها و ایمان ساحران دربار بود و چه قدر عجیب بود. در یکی از روزهایی که از منزل به سمت دانشگاه می رفتم سوار ماشینی شدم و راننده شاید نمونه کوچک استیون هاوکینگ بود. معتقد بود در روزگار کنونی که علم آن قدر پیشرفت کرده، دیگر نیازی به دین نیست و چند سال دیگر همه ساکنان فعلی زمین بر روی مریخ زندگی خواهند کرد و آن جا دیگر محل استفاده از نسخه های 1400 سال پیش نیست. از قرآن یکی دو تا ایراد هم گرفت. مثلا می گفت قرآن گفته که زمین ثابت است و خورشید دور آن می گردد و حتی آدرس و آیه هم داد.[بماند که بعدا مراجعه کردم آیه ای که می گفت اصلا وجود نداشت]. یا می گفت معجزه موسی(ع) چیز خاصی نبوده و واکنش دو سه ماده شیمیایی بوده که امروزه در حد آزمایش کلاس های شیمی دانش آموزان کم سن و سال است. سرتان را درد نیاورم،‌ آن بخشی از سوره اعراف را که می خواندم داستان همین مواجهه موسی با جادوگران بود و آن چه که پس از آن رخ می دهد و مجازات فرعون و توصیف قرآن از مکالمه ساحران با فرعون. توصیه می کنم حتما این سوره را با تأمل بخوانید و اگر نشد لااقل ترجمه را به تنهایی بخوانید. 


پ.ن: ممنون می شوم اگر فاتحه ای برای پدربزرگم بخوانید. امروز اولین سالگرد عروج مرحوم حاج علی ضرابی است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۳۱
محمد حسن شهبازی
برای کره خاکی چه فرقی می کند که یک نقطه اش پس از یک سال برگشته سر جای اولش؟ 
همه ی این ها بر می گردد به برداشت انسان از این واقعه؛ می تواند به لحظه ای بزرگ و سرنوشت ساز تبدیل شود، می توان هم ساده و بی تفاوت از کنار آن گذشت. که هر دوی این ها در بین اطرافیانم دیده ام. 
در هر صورت سال نو را به هر کس که الان مشغول خواندن این متن است، تبریک عرض می کنم و دعا می کنم برای همه سالی پربرکت باشد و 96 بستری برای اتفاق هایی که سال‌هاست بشر منتظر وقوع آن هاست، باشد. 
کاری که امسال کردم، چیزی بود که سال های گذشته آرزوی انجام آن را داشتم و به دلایل مختلفی از جمله بی توجهی، تنبلی و ... انجام نشد. از یادداشت های کل سال که داشتم، وقایع مهم را لیست کردم و برای هر کدام خلاصه چند خطی نوشتم. نهایتا 4 صفحه کل رویدادهای سال را مرور کردم و از دلشان نتیجه ای به دست آمد. پس از آن برنامه ی کلی ای هم برای سال جدید تعیین کردم_که در حال تکمیل است_ تا ان شاء الله به شرط حیات، در سال 97 وقتی به گذشته نگاه می کنم، بتوان با نگاه به معیار اولیه اندازه گیری منطقی ای انجام داد. پیشنهاد هم می‌کنم شما که این متن را می خوانید این کار را انجام دهید. اگرچه شاید کمی سخت و حوصله سر بر و گنگ باشد، اما بعد از کمی کلنجار رفتن با آن، ابهام کمتر می شود و می‌توان روشن تر به قضیه نگاه کرد. 
در پایان امیدوارم نوروز واقعی که همان روز فرج است، زودتر محقق شود، ان شاءالله...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۱۰
محمد حسن شهبازی