پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کنکور» ثبت شده است

توی اقوام یکی رو داریم که امسال کنکور داد. دیروز بود که اعلام شد نتایج آخر شب میاد. چند ساعت قبل اعلام نتایج بهم زنگ زد و یه کم گپ زدیم. از خاطره روز اعلام نتایج خودم براش گفتم. خب اون موقع ما ADSL نداشتیم و با توجه به شلوغی سایت سنجش خیلی منطقی و البته عملی نبود که آدم با Dial-up نتیجه بگیره ولی با این وجود تا چند ساعت ما تو همون خونه مشغول تلاش برای دیدن نتایج بودیم اما موفق نمی شدیم. من کد ملیم رو همیشه کامل میزدم ولی نتایج نمیومد. یواش یواش به ذهنم رسید که بیا بدون 00 اولش امتحان کن ولی یه کم از نظر ذهنی فرار می کردم. احتمالا از روبرو شدن با نتایج می‌ترسیدم. دست آخر با پیشنهاد اطرافیان قرار شد بریم کافی نت. اونجا دیگه گفتم جهنم! هر چی شده دیگه شده و همونجا بدون 00 اول کد ملی فرم رو پر کردم و نتایج اومد.

از اون موقع تا الان نتیجه کنکور یه نفر برای اطرافیان جزو جذاب ترین چیزا بوده. برای خود منم هست و بدم نمیاد بدونم اونایی که از آشنا و فامیل کنکور داشتن چند شدن، ولی ریشه این حس خودم رو فضولی میدونم و برای همین جلوش رو میگیرم. اگر خواست خودش میاد میگه بهم. این روزا این بحث هم خیلی رایجه که رتبه کنکور یه چیز شخصیه و اینا. ولی زمان ما واقعا اینجوری نبود و اصلا کسی به این چیزا بها نمیداد. اما توی مکالمه تلفنی دیروز، من همینا رو گفتم. هم خاطره دیدن نتیجه خودم رو گفتم و هم اینکه نتیجه کنکور یه چیز شخصیه. اگه دوست داشتی و راحت بودی میتونی به منم بگی. این رو هم اضافه کردم که اگه نتیجه کنکورت اون چیزی که میخواستی نشد، غصه نخور. راه موفقیت فقط از دانشگاه نمیگذره. زمان ما که خیلی فضای فکری اینطوری بود گذشت و الان خیلی عوض شده اوضاع. اینا رو که گفتم، گفت: نه بابا. مگه من دخترم که رتبه‌م رو نگم. شاید واقعا این حرف از ته دلش بوده باشه، ولی من این طور حس نکردم. یک غرور پسرانه و مستانه با ترکیب فرار رو به جلو و سرکوب احساسات. شاید این حرف ناشی از بولی دوران مدرسه باشه. اینکه فضای مدرسه های پسرونه طوری بوده و احتمالا هست که اگه یه جا ضربه ای خوردی، نباید غمگین بشی و از اون بدتر نباید بروز بدی. این که سرکوب احساسات برای پسرا یه اجبار مقدسه و تو هر چقدر هم زخم بخوری، نباید وا بدی و خب خروجیش میشه همین جمله ها: «مگه من دخترم؟» نه داداش. اگه کسی با غمگین شدن سر یه شکست بهت انگ های جنسیتی میزنه، اشکال از تو نیست. اشکال از اونه. احتمالا اونه که ضعیفه و نمیخواد با واقعیت رو در رو بشه و دیگران رو هم به این سرکوب دعوت میکنه. چی از این بهتر که آدم با احساساتش شجاعانه مواجه بشه؟ تو برای کنکورت یه مقدار تلاش کردی و یه نتیجه ای هم گرفتی. اگر فاکتور شانس و ... رو کنار بذاریم و رتبه‌ت متناسب با تلاشت باشه، بهترین فرصته که با این واقعیت کنار بیای و به جای سرکوب، با درون خودت رو به رو شی. اون غصه ای که فکر می کنی باعث میشه دخترونه به نظر بیای، یه الماسه که توی وجود همه آدما با هر جنسیتی وجود داره. با این بهونه ها روش خاک نریز.

تموم شد؛ خیلی تاثیرگذار بود؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۱۹:۱۸
محمد حسن شهبازی
چند بار به این فاجعه که یک ماه بگذرد و مطلبی در «پرباز» منتشر نکنم، اشاره کرده ام. آخرینش در تاریخ 27 دی 97 منشتر شده بود.[وضعیت نارنجی] ظاهری ترین اثر این اتفاق به هم خوردن پیوستگی آرشیو ماهانه است. از فروردین، اردیبهشت، تیر! دیشب که 31 خرداد بود خواستم بیایم و همین طور الکی مطلبی بنویسم، فقط برای حفظ همین توالی! اما با خودم گفتم که چه؟ پیوستگی آرشیو چه چیزی است که بخواهی الکی کلمه پشت هم ردیف کنی، وقت خود را بگیری، وقت خواننده را هم تلف جملات بی هدف و بی معنی کنی. و از نوشتنش هم نه تنها شعفی درونت ایجاد شود، بلکه حالت بد هم بشود که عجب کار سبکی کردم! الا ای حال، خرداد 98 هم رفت پیش دو سه ماه دیگری که قبلا وبلاگ چشم به راه آمدن مطلبی بود، اما به مرادش نرسید.
هر بار که ننوشته ام، فکر کرده ام که چرا این طور شده است و چند دلیل را نام برده ام. این بار هم به رسم گذشته هر چه به ذهنم می رسد میگویم. اولینش احتمالا کنکور است. کنکور دل و دماغ عقل و هوشم را برده بود. قرار بود 5 و 6 اردیبهشت همه چیز تمام شود. سیل آمد و همه برنامه ها را شست و برد! یکی دو ماه آخر دیگر کار و فعالیت های دیگر را به حداقل رسانده بودم تا با تمام وجود درس بخوانم و درست از 7 اردیبهشت که فردای کنکور باشد کار را از سر بگیرم. سیل آمد و به بهانه سیل زدگان چند ده روزی عقبش انداختند. من معتقدم سیل و سیل زدگان دستاویزی بودند تا موسسه های کنکور چند روز دیگر در آتش کسب و کارشان بدمند، دو آزمون بیشتر برگزار کنند و پول بیشتری به جیب بزنند. وگرنه سیل زده ای که خانه و کاشانه اش بر آب رفته و سقف بالای سرش آسمان خداست، دیگر کتاب کنکور و خلاصه درس و دفتر و چرکنویسش کجا بود که بخواهد به کنکور بیاندیشد و از به تعویق افتادن آن خوشحال باشد. چند هزار نفر به پویش درخواست از نمایندگان مجلس برای تعویق کنکور ارشد پیوسته بودند. آخر سر هم کار خودشان را کردند. به نظرتان این چند هزار نفر سیل زدگانی بودند که تا زانو در گل داشتند گل و لای را پارو می کردند یا کنکوری ای که زیر باد کولر نشسته بود و در حالی که منتظر بود کاپوچینو اش کمی خنک شود، فرم پویش درخواست از نمایندگان را در لپتاپ پر می کرد؟ خلاصه که این تغییر برنامه، ضربه بزرگ ی به محاسبات و برنامه ریزی هایم زد. به یکباره شل شدم. اگرچه روزی که خبر تعویق را شنیدم ته دلم خوشحال شدم. با خودم می گفتم بیشتر مرور می کنم. نقاط ضعف را کامل پوشش می دهم و خروجی بهتری می گیرم. حساب روزهای پیش رو را نکرده بودم. ماه رمضان شد، دو سه اتفاق بزرگ که هر کدام برای تحت تاثیر قرار گرفتن کنکور کافی بودند رخ داد و نهایتا این شد که 40 روز درس خواندنم تعطیل شد. علت اصلی اش تنبلی بود، ماه رمضان و آن چند اتفاق کاتالیزورهای قدرتمندی بودند که با شتاب سرسام آوری وضعیت را به سمت ول کردن مطالعه بردند. این وسط دیگر هر اتفاقی می افتاد به درس نخواندن کمک بیشتری می کرد. از کلیپ های مجید حسینی بگیرید تا خالی شدن جیبم و دنبال پروژه گشتن برای چند لقمه نان حلال! ماه رمضان که تمام شد حدود 10 روز تا کنکور فرصت بود. چند روزش صرف استارت زدن مجدد شد. ماند 5،6 روز که مثل روزهای قبل از دوران رکود، درس خواندم و دو کنکوری که ثبت نام کرده بودم را دادم و تمام. بعدا شاید درباره این دو کنکور بیشتر بنویسم. تا همین جای کار برای موضوع این نوشته کافی است. مطالعه سنگین کنکور به حدی خسته ام کرده بود که دستم به هیچ کار دیگری نمی رفت. یکی از آن کارها وبلاگ نوشتن بود.
حذف مطالعات آزاد کار دیگری بود که به خاطر کنکور تعطیل شده بود. کتاب نخواندن همانا و ننوشتن هم همانا. چند باری هم که می خواستم بیایم بنویسم، آن قدر بی انگیزه بودم که می گفتم که چه؟ بنویسی که چه بشود؟ اصلا این همه نوشتی چه شد؟ این فشارها که از انواع و اقسام وارد شده بود_که کنکور فقط یکی از آن ها به حساب می آمد_ نسبت به انجام کارهایی که قبلا با ذوق انجام می دادم دلسردم کرده بود. وقتی وبلاگ را نگاه می کردم که مدت هاست به روز نشده، با خودم می گفتم اگر بنویسی پول هم از آن در می آید؟ دیگر همه چیز را با پول می سنجیدم. الان هم تقریبا همین طور هستم. از معیارهای اصلی محاسباتم در زمینه های مختلف همین شده: «ازش پول در میاد؟» یا «چطوری از توش پول در بیارم» و در نهایت وقتی قید یکی از کارهایی که به ذهنم می آید را می زنم این دلیل را برایش می آورم: « ولش کن؛ پول از توش در نمیاد. به درد نمیخوره». 

پ.ن: من به این که روزی آدم را خدا می دهد اعتقاد دارم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۸ ، ۲۰:۴۸
محمد حسن شهبازی

کنکور ارشد و یک سری دلایل دیگر، آن چنان مرا زمین گیر و جسمم را تنبل کرده که وقتی هفدهم فروردین رفتم دانشگاه و برگشتم، فردایش کوفتگی عضلانی داشتم. درست مثل حالتی که بعد از ورزش سنگین پیش می آید. بنابراین با یک رفت و برگشت ساده به دانشگاه توانستم عضلاتم را کوفته کنم و در 25 سالگی این رکورد هم به مجموعه افتخاراتم اضافه شد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۰۱
محمد حسن شهبازی
در فرصت کم، فشرده و با حجم افکاری که در آن برهه زمانی به من تحمیل می‌شد، تصمیم گرفتم در کنکور ارشد ثبت نام کنم و بر خلاف دفعه قبلی که کلا توی باغ نبودم و حتی نمی‌دانستم کدام درس ها می‌آیند و کلا چند تست در‌ کنکور می‌آید، با تلاشی چند ماهه سر جلسه حاضر شدم. این اواخر برای خودم بارها شرایط مخلتف اعم‌ از ادامه تحصیل و یا ورود کامل به بازار کار را بررسی می‌کردم. روی کاغذ در ستون های مجزا برای هر کدام معایب و مزایا رو می‌شمردم. اگرچه این اواخر گاهی به این نتیجه می‌رسیدم که خواندن کارشناسی ارشد با شرایط فعلی سراسر باخت است، اما هم به جهت احترام به اطرافیان، به پایان رساندن کار ناتمام و البته از حق نگذریم مقداری هم بخاطر تمایلی که هنوز به ادامه تحصیل داشتم (دلایلش بماند) بازی را تا آخر ادامه دادم. حالا در شرایطی که فردای کنکور است و فرصت من تمام شده، اما محتاج به دعای خیر همه هستم. اما اصل مطلب، قصد داشتم در دو بند ، نظراتم را در مورد دو موضوع مهم و کاربردی برای داوطلبان کنکور ارشد سراسری رشته کامپیوتر  در همین وبلاگ منتشر کنم. موضوع اول درباره موسسه مدرسان شریف و موضوع دوم درباره کتاب هایی است که خواندم و در آن نکاتی را برای بعضی از کتب بیان خواهم کرد. 
۱) شاید علت اینکه آزمون های ده‌گانه مدرسان شریف را ثبت نام کردم، تخفیف زیادش بود. بعلاوه اینکه پولش را خودم ندادم! که اگر قرار بود خودم حساب کنم وسواس بیشتری به خرج می‌دادم و عمیق تر بررسی می‌کردم که آیا به درد می‌خورد یا نه. اگرچه پیش بینی می‌کنم در آن صورت هم باز ثبت نام را انجام می‌دادم. چراکه در آن شرایط به دلیل عدم شناخت کافی ( هم از موسسه مدرسان شریف و هم فضای کنکور ) همه تصمیمات غیر دقیق و گاها مبتنی بر احساس است. آدم با خودش می‌گوید همه امکانات را بسیج کنم و با تمام قوا و به صورت برنامه‌ریزی شده به مصاف کنکور بروم. اما در عمل معمولا شرایط متفاوت می‌شود و اگر هر کس از قبل خودش را بشناسد و باز این اشتباه را بکند، کلاه بزرگی سرش می‌رود. اما فارغ از تمام این ها، چند خطی درباره آزمون‌های مدرسان می‌نویسم. از بین ده آزمون تعدادی را شرکت نکردم، اما از بین کنکور های آزمایشی بخصوص نمونه های جامع‌تر و انتهایی نکاتی قابل استنباط بود. اول تلاش این موسسه برای پوشش مطالب بود، اما به طرزی که گاهی به نظر می‌آمد انگار بعضی مباحث را فراموش کرده اند و این پوشش را بجای سراسری کردن در کل آزمون ها، با شیوه توزیع فصلی در تک آزمون ها پیاده سازی کردند. یعنی به جای این که در همه آزمون ها از هر فصل یک درس سوال آمده باشد، در هر آزمون از یک فصل سوال می‌آمد. البته عده ای این توجیه را می‌آوردند که بهرحال این موسسه سعی در شبیه‌سازی کنکور دارد و اگر در کنکور اصلی به همین سبک سوال بیاید، این موسسه می‌گوید: «دیدید؟ من دقیقا شرایط را پیش بینی و شبیه‌سازی کردم» که درست هم می‌‌گوید. اما نکته ای وجود دارد که در انتها عرض خواهم کرد. مساله بعدی در این آزمون ها گاها سختی و یا آسانی غیر طبیعی است که باز هم توجیه بالا برای آن صادق است و بنا به تجربه های گذشته کنکور، سعی دارند تمام حالات ممکن را پیاده سازی کنند. پس انتقاد و مشکل بنده چیست؟ نکته مدنظر بنده این است که اگر قرار است مدرسان شریف کنکورهای قبلی را شبیه‌سازی کند و بر اساس آن ها کنکور بعدی را پیش بینی کند (که امسال کنکوری عجیب و غریب را شاهد بودیم و غافلگیر شدیم) ، دیگر چه لزومی به وجود چنین موسسه ای و شرکت در آزمون هایش است؟ اینجانب به عنوان شخصی که از راهی طی شده صحبت می‌کند می‌گویم که همان کنکور های سراسری برای تمرین و ارزیابی کفایت می‌کند و شرکت در آزمون های مدرسان جز اثرپذیری از تبلیغات، جو و البته مزیت نه چندان مهم و سرنوشت ساز جامعه آماری بالا (که هر ساله تقریبا از نظر پوشش سطح علمی ثابت است) چیز دیگری ندارد.
۲)درباره کتاب های بعضی از دروس که برای کنکور انتخاب کردم، چند خطی خواهم نوشت. کتاب پایگاه داده پارسه که به توصیه دوستان خریدم (به مبلغ ۴۰ هزار تومان) واقعا کتاب خوبی بود. هم کامل، هم جامع و هم مثل همه کتاب های پارسه دارای دسته بندی بسیار مناسب که روند پیشروی را خیلی روشن نشان می‌دهد. برای درس شبکه از کتاب شبکه های کامپیوتری نشر پوران پژوهش استفاده کردم که واقعا خوب نبود. تیترهای نامنظم و بدون شماره و بعضا عدم معرفی و تدریش صحیح بعضی بخش ها. اما در عوض کتاب شبکه های کامپیوتری دکتر حقیقت از نشر پارسه که به گفته خود ایشان در سال آینده منتشر خواهد شد، با توجه به سابقه خوب ایشان و نشر پارسه گزینه مناسب تری به نظر می‌آید. متاسفانه این کتاب چاپش متوقف شده بود و نتوانستم تهیه کنم. مورد بعدی کتاب سیستم عامل پارسه است. نویسنده این کتاب دکتر ابوالفضل طرقی حقیقت است که در بالا اشاره شد. این کتاب بسیار کامل و جامع است به حدی که شاید این طول و تفصیل و شرح بسیط همه مفاهیم برای یک کنکوری خیلی مناسب نباشد و موجب اتلاف وقت شود. بیشتر برای قوی شدن در این درس و در طول تحصیل به تظر مفید است و اگر هدف مطالعه کنکور می‌باشد، بهتر است که خیلی سر مطالعه وسواس به خرج نداد و مستمر و با سرعت نسبتا بالا پیش رفت و مشکلات را پس از تست زدن رفع کرد. کتاب زبان نصیر هم کتاب خوبی است. اگرچه حجیم و زیاد است ولی در باب گرامر و لغت کنکور را تا حد خوبی پوشش می‌دهد. کتاب کامپایلر نشر پوران پژوهش هم مناسب می‌باشد. چند کتاب دیگر هم بود که به دلایلی از جمله به اتمام نرسیدن یا مسائل دیگر ترجیح می‌دهم درباره آن‌ها نظری ندهم. 
پ.ن: در نظر داشته باشید این‌ها صرفا نظرات اینجانب می‌باشد. ممکن است نظر فردی دیگر به طور کامل یا در مواردی کاملا بر خلاف نظرات بنده باشد. بنابراین بهتر است از منابع دیگر هم پرس و جو کنید و مشورت بگیرید. 
امیدوارم انصاف را در نگارش هر دو موضوع رعایت کرده باشم و احساسات بر روی نظرم تاثیر نگذاشته باشد، بهرحال کنکور است و حال و هوای خاص خودش. 
در پایان از همه دوستان و آشنایان و کسانی که این مطلب را مطالعه کردند طلب دعای خیر دارم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۹:۱۵
محمد حسن شهبازی