پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شبکه های اجتماعی» ثبت شده است

کانال طبیعت رو قبلا معرفی کردم و احتمالا آشنایی دارید باهاش. اگر نمیدونید چیه، باید بگم که 27 فروردین 98 توی پیام رسان بله من یه کانال درست کردم که توش عکس طبیعت و حیوانات میذاشتم. روزی 1 عدد، نه بیشتر و نه کمتر. با دو هدف این کارو انجام دادم. اول اینکه خیلی شلوغ نباشه تا مخاطب آزاری باشه. دوم اینکه هر عکس به حدی زیباس که بشه یک روز کامل رو بهش اختصاص داد. سوم اینکه بتونم بین تعداد محتوا و کشش کانال تعادل ایجاد کنم چون سعی داشتم و دارم هر محتوایتغییری رو چه از نظر سوژه و چه از نظر کیفیت منتشر نکنم.

توی این حدود سه سال، خب تغییرات جزئی داشتیم و از بازخوردهایی که گرفتم سعی کردم به سمت نظرات مخاطبا تغییر جهت بدم. نکته مهم اینه که کانال طبیعت برای بار اول توی پیامرسان بله ساخته شد. پیامرسان بله به اندازه تلگرام و واتس اپ مخاطب نداشت و هنوز هم نداره، ولی من به دلایلی اون موقع انتخابش کرده بودم. به دلیل بکر بودن فضای این پیامرسان، خب کانالی که محتوای کیفیت مناسب رو عرضه کنه و این کار رو پیوسته انجام بده کم بود. از امکانات و مسیرهای ارتقا و ترفیع کانال توی این پیامرسان استفاده کردم و بعد یه مدت وارد ویترین بله شدم. ویترین بله یه جاییه که خود پیامرسان یه سری کانال منتخب رو تبلیغ می کنه و این تبلیغ باعث رشد قابل توجه مخاطبای کانال طبیعت شد. از ویژگی های منحصر به فرد کانال طبیعت اینه که رفتار مخاطبا با پست های کانال شباهت زیادی با رفتار توی شبکه های اجتماعی تصویر محور داره و بیننده ها پست هارو بر اساس سلیقه شون لایک می کنن و نرخ لایک به نسبت پست، توی کانال طبیعت نسبت به بقیه کانال های پیامرسان بله نرخ بالاتریه. خب تقریبا میشه گفت توی این سه سال کانال طبیعت هیچ تبلیغی نداشته! واقعا تبلیغ رو یکی از موانع آرامش مخاطب میدونم و به نظرم این خودش یه ارزش افزوده برای کانال طبیعت بوده. حتی اواسط این دوره سه ساله که کانال تلگرام طبیعت رو هم با همون آدرس باز کردم، اونجا هم تبلیغی نذاشتم.(هر چند یه مدت خیلی جدی بهش فکر می کردم). الان کانال طبیعت توی بله بیش از 12هزار عضو داره و تعداد مخاطب ها توی تلگرام در کل 130 نفره. اما وقتی تبلیغات نداریم، آیا درآمدی هم نداریم؟ جواب اینه که «داریم!»

شیوه درآمد رو از طریق کمک های مالی یا اهدا انتخاب کردم. در واقع هم Donation. هر سال در نوروز یک درخواست هدیه منتشر کردم که مخاطبا بسته به مقدار مورد علاقه شون به کانال عیدی بدن. البته یک سال این درخواست رو در پاییز منتشر کردم. در ادامه میزان هدیه ها رو در هر مرحله میتونید ببینید:

1- پاییز 98: در مجموع 16 هزار تومان (10+3+3)

2- نوروز 1399(اولین سالگرد تاسیس کانال): در مجموع 45 هزار تومان (20+10+10+5)

3- نوروز 1400: در مجموع 87 هزار تومان (50+15+5+5+5+5+2)

4- نوروز 1401: در مجموع 358 هزار تومان (80+50+50+30+20+14+12+10+10+10+5+5+5+5+2)

 

شناسه کانال طبیعت در هر دو پیامرسان تلگرام و بله: @NaturalAttractions

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۱ ، ۱۴:۴۶
محمد حسن شهبازی

او می‌گفت که حرف‌های جدی بماند برای وبلاگ و مزخرفات و حرف‌های دم دستی و کم ارزش بماند برای شبکه‌های اجتماعی.

تا مدتی سعی کردم این گونه عمل کنم ولی انگار دارد وضعیت برعکس می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۰ ، ۱۱:۳۶
محمد حسن شهبازی

درکتون نمی‌کنم. نمی‌فهممتون!

پذیرشش برام سخته چه‌طور می‌تونید عضو کانال طبیعت نباشید؟

چه‌طور می‌تونید خودتون رو از این همه عکس و فیلم شگفت‌انگیز محروم کنید؟

 

Ble.ir/NaturalAttractions

T.me/NaturalAttractions

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۱۹:۴۱
محمد حسن شهبازی

نمی دانم ویرگول را دقیقا چه بنامم. سرویس وبلاگ نویسی؟ یا چیزی پیچیده تر که از ترکیب شبکه های اجتماعی بر پایه stream و وبلاگ به وجود آمده. اساساً از آن جایی که تخصصی هم در این زمینه ندارم، اصلا قصد ندارم پا در کفش اساتید رسانه که اتفاقا اینجا را خواهند دید بکنم. ولی به قدر عقل ناقصم تجربه کوچکم از ویرگول را خواهم نوشت.

دو مطلب در ویرگول منتشر کردم، یکی با موضوع «بیت کوین» و دیگری هم درباره بهره هایی که می شود از جنجال نماینده هتاک مجلس برد. بنده نه فرد شناخته شده ای هستم، و نه حضورم را در ویرگول به اطلاع فرد خاصی رساندم. اما تبلیغات خود ویرگول و جذب خواننده های متعدد باعث شد این دو مطلب نسبت به وضعیت اولیه و شروع از صفر، تا حد خوبی دیده شود. قرار گرفتن تمام مطالب در stream صفحه اصلی ویرگول، باعث می شود حداقل مطلب به چشم عده ای بیاید. بسته به میزان جذابیت موضوع و انتخاب تیتر، این تعداد بیشتر خواهند شد.
این یک برای امتیاز ویرگول است. علاوه بر دیده شدن مطالب،‌ نگارش آن ها هم بسیار ساده است و دیگر از محیط پیچیده سرویس های وبلاگ نویسی و کلی دکمه که ممکن است تا مدت ها گیج کننده باشد،‌ خبری نیست. اما یک اشکال ماهوی به ویرگول وارد است. درست همان اشکالی که در هنگام استفاده از شبکه های اجتماعی گاهی مغز انسان را قفل می کند،‌ در مورد ویرگول نیز صادق است. یک استریم شلوغ متنوع که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن پیدا می شود. اگرچه دسته بندی هایی در بخش بالایی سایت قرار داده شده، اما همین stream اصلی است که ذهن را قلقلک می دهد و ویرگول را ویرگول می کند. یک بازی دو طرفه است که در هر سوی بازی بایستی، هم کمی راضی هستی، هم کمی ناراضی. در استریم از تنوع خوشحالی و حس می کنی همه چیز در چنگت است، اما ناخودآگاه حس می کنی مطالب دارند به سویت حمله ور می شوند و در برابر آن ها احساس شکست می کنی و در بخش های دسته بندی شده،‌ آرامش داری و در میان مطلب مورد علاقه ات گشت می زنی، اما مدام ذهنت قلقلک داده می شود که نکند یک چیز جالب در stream باشد که از دیدم پنهان بماند! ویرگول، توییتر، فیسبوک، اینستاگرام و هر چیز مشابهی از یک باتلاق این چنینی بهره می برند. از فرو رفتن در آن متنفری،‌ ولی گاهی آن قدر قلقلکت می دهند که با سر شیرجه می روی توی آن!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۷ ، ۰۰:۲۱
محمد حسن شهبازی

توصیه می کنم مقاله زیر از سایت زومیت را مطالعه بفرمایید. اگرچه بعضا دید نسبتا مبالغه آمیزی دارد و از دیدگاه خاصی به مساله استوری اینستاگرام نگاه کرده، اما خواندنش خالی از لطف نیست و پر بیراه نگفته است!
بخوانید: استوری اینستاگرام چگونه نحوه زندگی کردن ما را دگرگون کرده است.

پ.ن: شبکه های اجتماعی خیلی خطرناک‌تر از آن چه به نظر می آید هستند. کافی است کمی موشکافانه، پشت ابزارهایی که در اختیارمان گذاشته اند را نگاه کنیم و به فلسفه آن ها عمیق تر فکر کنیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۰
محمد حسن شهبازی
عده ای در بعضی کارها ناخودآگاه و بدون این که آموزشی ببینند، موفق عمل می کنند. این افراد اگر آموزش همان حوزه استعدادشان را ببینند می بینند در اکثر موارد مطابق با اصول حرکت کرده اند و مابقی مواردی را هم که از چشمشان مغفول مانده اصلاح می کنند و به حد اعلی نزدیک می شوند. از سمت مقابل هم البته می شود نگاه کرد که اصول را از بررسی رفتار همین افراد موفق استخراج کرده اند و با مشاهده و بررسی یک جامعه آماری گسترده پرتکرارترین عوامل را مشخص و به عنوان اصول معرفی کرده اند.
حالا حرفم سر شبکه های اجتماعی است. فعلا برایمان مهم نیست که چه انگیزه ای پشت فعالیت در آن هاست، بلکه مهم این است موارد ذیل را قبل از ورود بدانیم:
 برای چه می رویم؛ به کجا می رویم و با چه کسانی در تعاملیم.
مورد اول که می شود همان هدف. اگر می رویم به قصد خوش گذرانی لااقل در هنگام استفاده از آن بدانیم هدف خوش گذرانی است و مثلا هدف کسب یک سری اطلاعات خاص نیست. پس لزومی هم ندارد که خیلی مراقب رفتار بود و به اصطلاح چراغ خاموش حرکت کرد. یا شاید هدف فعالیت حرفه ای و نشر یک سری اطلاعات تخصصی باشد. این جا باید در نظر گرفت که انتشار مطالب نامرتبط هیچ کمکی به سیر فعالیت ما نخواهد کرد و شاید باعث کندی و یا حتی پسرفت نیز بشود.
مورد بعدی شناخت آن شبکه اجتماعی است. هر کدام محیط خود و فضای خاص خود را دارد. فارغ از این که جامعه مخاطبین و اکثریت آن ها معمولا یک محیط غالب برای آن درست می کنند، باید شناخت که آن شبکه چه حال و هوایی دارد. حتی اگر قصدمان این باشد با دیدگاه و نگرش خودمان در آن جا فعالیت کنیم لازم است آن محیط را بشناسیم. نشناختن محیط همان و گم شدن در آن همان! پس هر کدام با یک رویکرد و با ایدئولوژی خاص خود ارتباطات را برقرار کرده اند. توییتر به یک نحو، اینستاگرام نیز به نحوی دیگر و هر کدام با ویژگی های خود. به طور مثال همین توییتر مدتی به طور فزاینده ای تبدیل به لانه عده ای خاص شده بود. اکثرا با هویت غیرواقعی و بسیار بی پرده تر از سایر شبکه ها صحبت می کردند. شبکه ای که اگرچه امکان انتشار تصویر و فیلم را دارد، اما بیشتر بر پایه متن است و آن هم متن کوتاه(با محدودیت اعمال شده توسط خود توییتر). بیشتر هم افراد با ژست اپوزیسیون افراطی که از ریشه با همه چیز مخالفند در آن جا حضور دارند و تقریبا قید و بند خاصی هم ندارند. هر چه دلشان بخواهد می گویند و اکثرا هم فضای شکست خورده دارند و توییتر را مانند یک غار که به آن پناه آورده اند می بینند. 
و اما مورد سوم هم مخاطب است. پس از کسب آگاهی و شناخت محیط ، شناخت مخاطبین گام مهم دیگری است که باید صورت بپذیرد. باز هم بسته به اینکه هدف چیست و محیط چگونه است، مخاطب بر روی نوع فعالیت اثر خواهد گذاشت. نگاه از بالا به محیط و درک نیاز مخاطب و شناخت روحیات او به بهبود فعالیت،بهبود اثرگذاری و تسهیل رابطه متقابل کمک خواهد کرد.
پ.ن: اگرچه این مطالب به نظر خیلی ها بدیهی و ساده باشد، اما حاصل ساعت ها فعالیت عملی و تفکر و بررسی است. تا حد زیادی هم صحت آن ها برای شخص بنده ثابت شده و از وارسی وسیع در سطح ابزارهای رسانه موجود داخلی و خارجی به نظر می آید رعایت همین نکات ساده در رسیدن به نتیجه تاثیرگذار خواهد بود. البته موارد ریز و درشت دیگری هم هست که در صورت اضافه شدن به متن بالا، آن را کامل تر خواهد کرد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۱
محمد حسن شهبازی

نمیدونم نکته جالب این که یه نفر یه فیلم 7،8 ثانیه از پخش یه موسیقی تو ماشین که نه هنرمندانه س و نه چیز خاصی داره بگیره و بفرسته و اینستاگرام برای من نوتیفیکیشن(اعلان) بفرسته بگه اولین story فلانی رو ببین، کجاست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۱:۴۵
محمد حسن شهبازی
یادم نمی آید چه طور، اما با یک مقاله ی غیر فارسی در یک سایت خارجی با این موضوع مواجه شدم که چگونه مثل جوان ها و نوجوان ها در فضای اینستاگرام فعالیت کنیم. عنوان دقیقش یادم نیست اما با همین مضمون بود و به شیوه های کسب لایک و کامنت به سبک نوجوانان پرداخته بود. برایم جالب شد و کلش را خواندم. ابتدا که توصیف کرده بود و گفته بود اصلا سبک تعامل جوان ها و نوجوان ها با شبکه های اجتماعی بالکل با افراد مسن تر و بیزینس من ها و... متفاوت است. آن ها به نحوی اقتصاد لایک و کامنت را در شبکه ها دنبال می کنند و بعد از آن شیوه را توصیف کرده بود. کاری ندارم که چه روشی را معرفی کرده بود، فقط در همین حد بدانید که افراد حاضر در شبکه، بدون این که همدیگر را بشناسند از طریق حساب کاربری یک شخص معروف همدیگر را پیدا می کنند و با یک تعهد نانوشته پست های همدیگر را لایک می کنند و یک کامنت خاص می گذارند و همین طور آمارشان را بالا می برند. و این طور احتمالا سودای سلبریتی شدن در سر دارند و هر لحظه خود را به آن نزدیک تر می بینند. اگرچه شاید دنیای آینده با شیوه های ارزش گذاریش این موجودات را از این هم ارزشمندتر جلوه بدهند اما فطرت و انسانیت انسان که نابود شدنی نیست، روزی بالاخره به خود می آید و می بیند چه جفایی که در حق خود نکرده. و اگر چه تلخ است، اما هر روز که انسان مسیر بازگشت به خود را آغاز کند پیروز شده است...

پ.ن: اما غرض از نوشتن این مطلب آن بود که تا به حال به فکر اصلاح شیوه تعامل افراد با شبکه های اجتماعی بودم، اما این مطلب را که دیدم فهمیدم خانه از پای بست ویران است... برای اصلاح گویا باید اول شبکه اجتماعی را بکوبیم!
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۵۸
محمد حسن شهبازی
پیشاپیش از شوری متن عذرخواهی می کنم؛ خودتان کمی تعدیلش کنید!
خدمتی که شبکه های اجتماعی به قشر بی سر و پا کرد، مثال زدنی است. تقریبا هر فاکتوری که برای غنای یک فرد در نظر می گیریم و به واسطه تحقق آن ها آن فرد را ارزشمند می دانیم در این فضا برعکس است و اگر آن ها را نداشته باشی و به حد اعلی برعکس آن ها باشی پر ارزش تری. اگر در شبکه های اجتماعی متواضع باشی باختی؛ اگر با حیا باشی زمین خورده ای؛ اگر دنبال معرفت و مفاهیم عالیه باشی باید مگس بپرانی. اگر به این درک رسیده باشی که منیت چیز مذمومی است و خود را همیشه پایین تر از دیگران بدانی، پس کمتر به خودت خواهی پرداخت. کمتر از خودت عکس خواهی گذاشت و کمتر لایک می خوری! و آن هایی که برخلاف رویه تو هر جهنم دره ای(مثلا یک رستورانی که خیلی باکلاس است!) می روند یک عکس اینستاگرامی می گیرند و سریع تر از اینکه لقمه دهنشان از گلو پایین برد منتشر می کنند، بسیار معروف تر و محبوب ترند. اگرچه خود تو هم بارها همان رستوران ها را و شاید خیلی بهتر از آن ها را به هر دلیلی رفته باشی و نخواهی کسی بداند! یک طور هایی اصلا تلاش می کنی کسی نفهمد! در فضایی دیگر نیز بررسی کنیم. هر چه در این فضاها بی مایه تر و خام تر و ناپخته تر صحبت کنی و مدل حرف زدنت کف خیابانی تر باشد، بیشتر جذبت می شوند و افراد بیشتری از حرف زدنت غش و ضعف می کنند. یک زمانی که وضع خیلی فاجعه تر از الان بود. افرادی را که روزی 100 بار می دیدی؛ در اینستاگرام 200 بار باید زیارت می کردی و وقتی اوضاع بغرنج می شد که عکس هایشان زمین تا آسمان با آن چه هستند فرق داشت و تو که می دانستی طرف از نزدیک چه فاجعه ای است از پشت نمایشگرهای Full-HD؛ 16 میلیون رنگ چه طور خودنمایی می کند! بعضی شبکه ها هم برای باکلاس بودنش باید بوگندو باشی. یعنی دهنت باید نجس باشد و هی با فحاشی در و گوهر بیرون پرتاب کنی! حال بروی صفحه افرادی که سرشان به تنشان می ارزد را ببینی می بینی به زور چند نفری می پلکند و آن ها هم همان قشر فرهیخته و یا نزدیک به آن هستند و فارغ از هیاهوی این شبکه ها مشغول تضارب آرا و کسب معرفتند!
تا دلتان بخواهد هم مثال برایش وجود دارد. مثال از پر و بالی که این شبکه ها به آن افراد می دهند. می گویید چه؟ برایتان می گویم. احتمالا با verify شدن حساب در شبکه های اجتماعی آشنا هستید. افراد شناخته شده و چهره های هنری و سیاسی که در آن شبکه ها حساب دارند با تایید هویت و اعلام رسمی که این حساب متعلق به خود آن هاست یک تیک آبی دریافت می کنند تا مردم بدانند که این چهره پشت حساب آیا خود فرد است یا خیر و اینکه پس فردا حرفی زد باید به آن اعتماد کنیم یا نه! مثلا حساب آیت الله هاشمی که توییت معروف دنیای آینده و گفتمان و نه به موشک ها را منتشر کرد Verified است و متعلق به خود ایشان است. اگرچه در آن روز ها کلی تکذیبیه منتشر شد اما اکنون به صورت رسمی هر چه در آن حساب منتشر شود، مستند است و منسوب به ایشان! حال در میان این حساب های verify شده فکر می کنید چه کسان دیگری وجود دارند؟
وحید آنلاین یکی از آن هاست! حسابی که توییتر آن را رسما تایید کرده! حالا وحید آنلاین کیست؟ یک جوان به ظاهر بیکار اما در باطن اتفاقا بسیار کارمند به نظر می آید. صاحب کارش چه کسی است خدا می داند... اما یک حسابی دارد که صبح تا شب مزخرفات منتشر می کند. به گفته یگانه منبع معتبر جهان، ویکیپدیای منصف بی طرف، در پی وقایع فتنه 88، فیلم منتشر می کرده و بعدها مخفیانه توییت می کرده و سپس با یک قاچاقچی به ترکیه می رود و اکنون در مهد آزادی، ایالات متحده در توییتر درفشانی می کند. اساسا او یک فرهیخته است که توییتر هم حسابش را رسما تایید کرده! یعنی او خود وحید آنلاین است و در حساب کاربریش هر چه منتشر شود خود وحید منشتر کرده و خیالتان می تواند راحت باشد. این تضمین هست که احیانا کسی نمی تواند فریبتان بدهد و به جای وحید آنلاین توییت تقلبی منتشر کند و وجهه این منبع مطمئن و فرهیخته را خراب کند...
عده ای خیلی باید قدردان این شبکه های اجتماعی باشند که از هیچ چیزشان همه چیز ساخته است...

پ.ن1: شاید الان عده ای این انتقاد ها را نسبت بدهند به زاویه ای که بنده با اعتقادات(!) این بنده خدا داشته باشم، اما حقیقتا این طور نیست! وحید آنلاین فقط یه مثال است...
پ.ن2: فارغ از تمام این ها، آیا ایالات متحده برای همه آزاد است؟ ای کاش وقت و انرژی داشتم و بررسی می کردم فضا برای یک منتقد هولوکاست در آن جا چگونه خواهد بود؟
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۲۰:۴۹
محمد حسن شهبازی