پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

یکی از سخت ترین لحظه های دنیای دیجیتال، رفتن به وبلاگیه که یه زمانی خیلی پر رفت و آمد بوده و حالا سوت و کوره. خلوتِ خلوت!
وبلاگی که به واسطه ی دوری آدم هاش متروکه شده...

پ.ن: این حس هم اکنون به واسطه 32نیوز ایجاد نشده...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۳۵
محمد حسن شهبازی

مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود.

با تمام اغماض ها و فرصت های اضافی و... حالا چقدر برای او فرصت باقیست؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۰۶:۵۷
محمد حسن شهبازی

اواسط سال 1354 بود. یک روز به دعوت مسئولان دبستان نیکان، برای سخنرانی درباره تعلیم و تربیت رفته بودیم. جلسه سخنرانی دکتر که تمام شد، پیاده به طرف منزلشان راه افتادیم. در بین راه سربازی که جلوی در یکی از خانه های مستشاران آمریکایی، نگهبانی می داد؛ جلو آمد و به ایشان سلام کرد و احترام نظامی گذاشت. دکتر هم با گرمی جواب او را داد. کمی که دور شدیم، دیدم اشک در چشمانش حلقه زده است. پرسیدم شما این سرباز را می شناختید؟ گفت: «نه، ولی این سرباز مسلمان چرا باید جلوی منزل یک مستشار آمریکایی بایستد و به قیمت جان خودش از جان این آمریکایی حفظ کند؟»



کتاب سید محمد بهشتی حسینی - نشر میراث اهل قلم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۳۸
محمد حسن شهبازی
یادم نیست کی بود که اینو می گفت و دقیقا چی می گفت و اصن درست بود یا نه. اما تو این فضا بود که مثلا تئوریسین های امریکایی درباره دشمنشون شوروی یه سری تحقیقا(همین الان یادم اومد؛ دکتر فرشید رئیسی)ت کرده بودن که با توجه به فلان رفتار رایج بین مردم اونجا تا فلان سال دیگه هم به چیز خاصی نمی رسن.
الان هم ما نشسته بودیم پای تلویزیون منتظر یه برنامه ای که قرار بود 22:45 پخش شه و 11 پخش شد. احتمالا این هم مث همون رفتاراس که بعدش می گن: خوب، اینا هم تا فلان سال دیگه به جایی نمی رسن!
اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم. مولا علی(ع)
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۰۴
محمد حسن شهبازی
آن روزهایی که مرحوم پاشایی به رحمت خدا رفت را احتمالا یادتان می آید و احتمالا هم مطالبی از سایت ها ، مجله ها، وبلاگ ها و ... خوانده اید حول موضوع "چه شد که مرتضی پاشایی ستاره شد؟" 
به یاد دارم که در میان اطرافیان خودم هم تا حدودی بحث می شد. عده ای شاکی بودند و عده ای هم در وهله اول قصد تحلیل این مساله را داشتند. بودند کسانی هم که جزو خیل عظیم شیفتگان او بودند.
شاید از کلیدی ترین علل شهرت و محبوبیت این خواننده پاپ نه چندان پر اثر را بتوان خواندن تیتراژ برنامه ماه عسل که در روز های اوج خود قرار داشت برشمرد. تیتراژی که شعر دل نشینی داشت و با تمام این ها سرطان مرحوم پاشایی هم به میان آمد و مثلث شهرت و محبوبیت وی را کامل کرد. البته فوت وی و نقش پر رنگ رسانه ها مرحله نهایی این محبوبیت بودند که بعضا موجب تعجب عده ای از شهروندان تهران پس از برگزاری مراسم تشییع جنازه آن مرحوم شد.

و اما آن چه که بنده را وادار کرد برای پرداختن به این موضوع ، اتفاقی بود که امروز در قطعه هنرمندان افتاد. در سال جدید به بهشت زهرا(س) آمده بودیم برای زیارت قبور. پدر بزرگ، عمو ، جد مادری و یکی دو رفیق نزدیکان و ... و صد البته گشت و گذار در گلزار شهدا از برنامه ها بود. هنگامی که وارد قطعه هنرمندان شدیم، جمعیت زیادی را حول یکی از قبرها دیدیم. خیلی حدس پیچیده ای نبود که آن جا قبر کیست. بله، مرتضی پاشایی که هنوز در ذهن مردم به عنوان یک ستاره می درخشد و هنوز هم مانند یک راز می ماند و در پس پرده قدرت بعضی عوامل ایجاد کننده این محبوبیت را مشخص می کند. اما مساله ای که فضا را مشوش و خط خطی می کرد حضور چند نفر فرصت طلب و .... (نمی دانم دیگر چه صفتی می توان بیان کرد)در آن حوالی بود که خیلی چیزها را لگد کرده بودند. آبرو، انسانیت، عزت، احترام، آرامش، حق و حقوق جمعی و از همه مهم تر فضای آرام قبرستان.

قابل پیش بینی بود که مثل همان فضای ایجاد شده توسط علاقه مندان مرحوم پاشایی، در اولین سال فوت ایشان هم سر قبرش شلوغ باشد. اما بی تدبیری و فرصت طلبی این شلوغی را به این سمت منحرف کرده بود که چندنفر بر روی قبر یک بنده خدایی بساط کرده، پوستر و جاسوییچی و تقویم و سی دی های کپی !! مرتضی پاشایی را بفروشند. و جاهل مردمی که از آن سی دی ها خریدند.
و اسم این را که عده ای گریبان چاک می کنند که آااای حمایت از خواننده ها و هنر پس چه می شود و از  آن طرف از چند نفر که ( بگذارید آن چه که در دلم است نگویم) سی دی کپی می خرند و در ضبط ماشین گوش می دهند و یک "روحت شاد، چه صدای خوبی داشتی " می گویند. و داد و فغان از شما که اگر تن آن بنده خدارا در گور نلرزانیده باشید ،لطف بزرگی کرده اید.

بیچاره مرده ها که گاهی از دست زنده ها در گورستان هم آرامش ندارند.
از تمامی اموات مدفون در قطعه هنرمندان خواهشمندم که حواشی به وجود آمده را از چشم افراد به ظاهر دلسوز هنر و علاقه مند به مرحوم پاشایی ندانند.


پ.ن ۱: گیرم پدر تو بود فاضل....
پ.ن ۲: نمی دانم شما بدن که بودی که روی سنگ قبرت بساط متاع دنیا پهن کردند، اما احتمالا برگ برنده خوبی دستتان آمده، بیچاره شما :)
پ.ن 2: خوشا آن روزی که تماس با نهادهای نظارتی منجر به نتیجه شود...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۳
محمد حسن شهبازی