پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

سینوس

چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ۰۷:۵۸ ب.ظ

خیلی چیزای عادی که دور و برمونه، از اجسام گرفته تا واژه ها این روزا برای من حکم پتک رو دارن. مثلا ممکنه یه دانش آموز یا دانشجو هی کلمه سینوس رو بشنوه و یه چیز عادی باشه براش، ولی سینوس منو پرتاب می‌کنه به اون روزایی که مامانم روی تخت بخش «تحت نظر» بیمارستان خوابیده بود و دکتر متخصص EP میومد و نوار قلب رو نگاه می‌کرد و می‌گفت: «سینوسه ولی این بخشش مشکل X داره که بخاطر مشکل Yئه و توی بیمارای نارسایی یه چیز نرماله».
یا مثلا ممکنه شما هر چند روز یه بار در حال رانندگی، صدای آژیر بشنوید و توی آینه عقب رو که نگاه کنید، ماشین سفید آمبولانس رو که چراغاش داره میچرخه و راننده با عجله زیاد میخواد برسه بیمارستان و یه نفر هم خیلی مضطرب کنارش نشسته رو ببینید و خیلی عادی و با طمأنینه راه رو باز کنید، اما من با دیدن هر آمبولانس پرتاب میشم به اون روزایی که دنبال آمبولانس خصوصی نوع B که تجهیزات ICU داشته باشه بودیم و داشتیم تلاش می کردیم از بیمارستان X بتونیم پذیرش بیمارستان Y رو بگیریم. تا دلتون بخواد از این مثال ها توی ذهنم هست و هر روز یه دونه جدیدش برام تداعی میشه.

سینوس رو گفتم چون خواستم بگم منم این روزا سینوسم. روزای اول که هجوم شدید احساسات امونم رو بریده بود و گاهی حس می کردم الانه که قلبم بایسته، در به در دنبال یه فرصتی بودم که بشینم بخشی از این افکار و احساسات رو پیاده کنم روی کاغذ. رفت و آمدها و مراسم ها و حواشیش این فرصت رو بهم نداد. رفته رفته از قله سقوط کردم و به قعر. حالا اما انگار حافظه‌م پاک شده. حس می‌کنم خیلی چیزا یادم نمیاد. درست به همون اندازه ی روزای اول این مصیبت که ذهنم لحظه ای از فکر و احساسات خالی نمی‌شد، الان خالی و بیابونه. دلم می‌خواد چندین روز از همه چی تعطیل باشم و بشینم خونه و این ذهنم رو بچلونم تا هر چی اون روزا اومده یه خراشی روش انداخته رو پیاده کنم روی کاغذ. که بحران این روزام، از جنس همین بحران‌های معنامحوره. بعد مرگ ما چی میشیم؟ عزیزان ما کجا میرن؟ اونی که زیر خاکه کیه؟ چرا اونجاس؟ اونی که توی ذهنمه چی؟ اون کجاس؟ قرابت این دو با هم چیه؟ آیا این ها با هم هنوز الفت دارن؟ با جسم چه کنم؟ چقدر سر بزنم؟ با یاد چه کنم؟ چه کار کنم یاد هیچ وقت کمرنگ نشه؟

دیدار مجددمون کیه؟ میشه بیان دنبالم؟ من اینجا توی این دنیای کوچیک گم شدم، چه برسه به جاهای بزرگ تر...

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۰۷/۲۶
محمد حسن شهبازی

مادر

نظرات  (۴)

سلام محمد حسن.. میبینم ذهنت آشفته شده.. نفهمیدم مشکلت روحیه یا خدای نکرده... 

خاطرات تلخ همیشه هست. درسته مرورش حال دل رو غمگین میکنه اما من همیشه مرورشون میکنم! 

یه مدت همچین افکاری داشتم، درباره زندگیو، مرگو اینا رو می گم. البته برای من ناشی از چیز دیگه ای بود. ولی یه سرچ کردم رسیدم به کتاب هدف زندگی از شهید مطهری. گرچه هیچ وقت نخوندمش ولی نمیدونم چرا! کتابشو دوست دارم، شاید یه روز بخونمش و جلدشم قشنگه! تقریبا آبیه...

امیدوارم روزای بدت بگذره و تا هستی، هستی به کامت باشه...

راستی از پستت نفهمیدم حال مادرت در نهایت چطور شد ولی امیدوارم سایه ش تا هستی بالای سرت باشه... 

پاسخ:
سلام برادر
عزادار شدم
دوست داشتنی ترین آدم زندگیم رو از دست دادم...

پیگیر حالش شدی؛ امیدوارم الان حالش خوب خوب باشه... 

آدم اصلا نمیدونه روزگار براش چی مقرر کرده. واقعا متاسفم محمد حسن، خیلی... خبر بد همیشه شوکه کننده هستش، منم تا حالا مرگ نزدیکان رو تجربه کردم ولی از اعضای اصلی خانوادم نبوده. سخت ترین اتفاق دنیا همین سوگ عزیزان هستش... بهت تسلیت میگم و از خدا میخوام بتونی صبر کنی و تحملت را بالا ببره..

پاسخ:
بله...
سلامت باشی. امیدوارم سال های سال عزیزانت رو در کنارت داشته باشی.
ممنونم ازت
۲۸ مهر ۰۲ ، ۱۸:۵۷ فاطمه ‌‌‌‌

روحشون شاد باشه...

خدا به شما و خونواده‌تون صبر بده🙏

پاسخ:
ممنونم 
خدا رفتگانتون رو رحمت کنه
برای خودتون و عزیزانتون آرزوی سلامتی دارم

رفتن عزیزان که معنا نداره 

هستن بیشتر از قبل بدون وابستگی های دنیایی 

در کنار عزیزانشون و دعا گویا

فقط این دل بی صاحاب ماست که از شدت دلتنگی برای کسایی که دیگه نیستن مچاله میشه

به امید روزی که ما بریم پیششون و یه دل سیر بغلشون کنیم

دست حضرت زینب رو قلب تون

پاسخ:
همه چیز معلقه. 
انگار زیر پای آدم خالیه و وقتی آدم متوجه این موضوع میشه کمی وحشت می کنه.

بله؛ دلتنگی بی نهایت سخت و دردناکه...

به امید اون روز

ممنون از شما. خدا به شما سلامتی بده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی