تا به حال پیش نیامده بود تک تیر انداز دو ماه به روز نشود. در این مدت در میان حجم انبوه کارها به این موضوع فکر می کردم و هر بار حس هایی از جنس ناراحتی، اضطراب، سوال و انفعال را تجربه می کردم.
حقیقتش را بخواهید چیزی وجود نداشت که بخواهم با دیگران به اشتراک بگذارم. یعنی چیز آنقدر ارزشمندی در دست و بال نبود که بخواهم در قالب مطلبی جدید آن را منتشر کنم. البته این مساله مسببینی هم دارد: اول از همه شاید حچم زیاد کارهایی باشد که برای خودم تعریف کردم. یعنی همیشه اینقدر کار برای انجام وجود داشت که شاید نمی توانستم به خودم اجازه بدهم وقت قابل توجهی را به کار جدیدی مثل به روزرسانی وبلاگ اختصاص بدهم. دوم که می تواند مهم ترین هم باشد تغییر رفتار رسانه ای است. تقریبا،اگر اشتباه نکنم از اواخر ۹۴ رفته رفته کتاب خواندن در اوقاتی که خیلی قابلیت استفاده عام ندارد جایش را به تماشای فیلم داد. از همان موقع به تدریج نوشتنِ با هدف و محتوا هم کار سختی شد. البته قبلا هم شبیه این حالت اتفاق را تجربه کرده بودم.
اما این بار قصد دارم لیطمئن قلبی دوباره رژیم کتاب خوانی را سر فرصت شروع کنم و ببینم آیا مساله اصلی این است یا خیر.
وجود یک دفترچه یادداشت جدید که سال ۹۴ جلدش جذبم کرد و از یکی از مغازه های نزدیک دانشکده آن را خریدم در سوت و کوری وبلاگ نیز بی تاثیر نیست.
ناگفته نماند در این مدت چند باری چراغ خاموش آمدم بنویسم اما در نهایت آن چیزی نشد که به دلم بنشیند و طبق همان قانون همیشگی ترجیح دادم در همان وادی عدم بماند تا اینکه زورکی در وبلاگ جا خوش کند!
پ.ن: یک قانون نانوشته هم هست که می گوید: اکثر اوقات که برای مدتی نسبتا طولانی خبری از بروزرسانی نیست، به مجرد این که قفل آن می شکند این بار برای مدتی بروزرسانی روی روال می افتد. تا دوباره عاملی بیاید و این روند متوقف شود... طبق این قاعده باید منتظر بهار وبلاگ باشیم...