جان سرباز مسلمان
جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۳۸ ب.ظ
اواسط سال 1354 بود. یک روز به دعوت مسئولان دبستان نیکان، برای سخنرانی درباره تعلیم و تربیت رفته بودیم. جلسه سخنرانی دکتر که تمام شد، پیاده به طرف منزلشان راه افتادیم. در بین راه سربازی که جلوی در یکی از خانه های مستشاران آمریکایی، نگهبانی می داد؛ جلو آمد و به ایشان سلام کرد و احترام نظامی گذاشت. دکتر هم با گرمی جواب او را داد. کمی که دور شدیم، دیدم اشک در چشمانش حلقه زده است. پرسیدم شما این سرباز را می شناختید؟ گفت: «نه، ولی این سرباز مسلمان چرا باید جلوی منزل یک مستشار آمریکایی بایستد و به قیمت جان خودش از جان این آمریکایی حفظ کند؟»
کتاب سید محمد بهشتی حسینی - نشر میراث اهل قلم
۹۴/۰۱/۰۷