پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داعش» ثبت شده است

حتی کنکور نتوانست مانع این شود که دیدن به وقت شام را به بعد از برگزاری‌ش موکول کنم. همان روزهای اول تعطیلات عید، با خانواده یک روز را به سینما اختصاص دادیم و اول به وقت شام و بعد هم لاتاری را دیدیم. آن روزهای اول دلم می‌خواست بیایم در باب این‌که چرا واجب است عده ای به وقت شام را بیینند مطلبی در وبلاگ منتشر کنم، اما احتمالا کنکور و بی حالی ناشی از آن مانع شده است. اگرچه الان نمی‌شود با همان انگیزه، همان مطلب را نوشت اما بخش هایی‌ش را هم می‌توان گفت. در روزهای پس از اختتامیه جشنواره فجر و آن سخنرانی غیرمنتظره ابراهیم حاتمی‌کیا، تا یکی دو روزی در محافل سینمایی دو گروه به جان هم افتادند. عده ای مدافع حاتمی‌کیا و گروه مقابل هم جماعت مخالف او و آرمان‌هایش. این اتفاقات شاید انگیزه عده ای را برای تحریم یا چیزی شبیه به آن بیشتر کرد، اما آن‌چه بیم آن می‌رفت تا «به وقت شام» با بی‌مهری هوادارانش مواجه شود، اتفاق نیفتاد و تاکنون اگرچه باید خیلی از این بهتر باشد، ولی باز عامل اثبات حرف‌های گروهی که از حرف‌های حاتمی‌کیا فقط ظاهرش را دریافت کردند و نفهمیدند او از چه می‌رنجید و چه می‌خواست بگوید، نشد. بدون شک اگر همه آن‌هایی که پس از اختتامیه فجر ۳۶ شبانه روزی در فضای مجازی مشغول دفاع از حاتمی‌کیا بودند، اگر می‌رفتند حداقل یکبار به وقت شام را می‌دیدند فروش فیلم خیلی بیشتر از مقدار مناسب کنونی هم می‌شد. منتها عده‌ای در تشخیص مفاهیم و مصادیق گاهی دچار خطا می‌شوند و اولویت ها را گم می‌کنند.
امروز در حالی‌که ۲ روز از کنکور می‌گذرد، با جمع دوستان کنکوری برای تماشای به وقت شام راهی دانشکده مکانیک شدیم. دوباره در بخش‌هایی از فیلم عمیقا بخاطر بعضی اتفاقات و حقایق ماجرای شام غصه خوردم و منقلب شدم. بعد از فیلم با جمع دوستان در مورد مسائلی صحبت کردیم و باعث شد کمی از حال و هوای فیلم بیرون بیایم وگرنه تراژدی به وقت شام چیزی نیست که بشود به سادگی فراموشش کرد. القصه خوشحالم امروز برای بار دوم فیلمی را دیدم که در روزگار فراموشی و غفلت، به جای تخدیر بیشتر، تلنگر می‌زند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۱۷
محمد حسن شهبازی

همین چند دقیقه پیش بود(نسبت به شروع نوشتن) که با یکی از اطرافیان از مدتها به روز نکردن "تک تیر انداز" گله کردم. در همان لحظات بود که از سر بیکاری و حس بیکارگی و حس بد به دردنخوری به یاد مطالعه افتادم. "همشهری جوان"ـی که پس از مدت ها امروز بدلیل مسایلی که توجهم را جلب کرد خریده بودم در دستان کس دیگری بود و در فکر پیدا کردن سوژه ای بودم که گزینه "فتح خون" مطرح شد. بر داشتم و ورق زدم تا ببینم آخرین بار تا کجا خوانده بودم که بحمدالله سریع پیدا شد. آن بخش هایی را که قبلا خوانده بودم، با شرایط روز مناسبت انتشار در اینجا دیدم. گفتم بنویسم تا شاید با تزریق پستی این رکود تابستانی فرو بریزد. بخوانیم:


راوی:

هنوز نیم قرن از حجة الوداع نگذشته، امت محمد (ص) تیغ بر اوصیای او کشیده اند و با نام اسلام، قلب اسلام را که امام است، می درند! اجسامشان به جانب قبله نماز می گزارند، اما ارواحشان هنوز همان اصنامی را می پرستند که ابراهیم شکسته بود. اجسامشان به جانب قبله نماز می گزارند، اما ارواحشان با باطن قبله که امامت است، پیکار می کنند. جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرک بت پرست که در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود که بر زبان لا اله الا الله براند؟


برسد به دست ابوبکر بغدادی!


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۳ ، ۲۳:۲۴
محمد حسن شهبازی