پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جامعه» ثبت شده است

امروز توی یک خیابون از محل های نسبتا گرون شهر داشتم رانندگی می‌کردم و مقداری ترافیک بود. حدود 10، 12 تا ماشین توی خیابون دوطرفه که خط ممتد وسطش داشت پشت هم خیلی متمدنانه منتظر بودن. در این حین یک گوساله ای از بغل این صف طولانی سبقت گرفت و با رد شدن از خط ممتد و ورود به خط روبرو ترافیک رو دور زد. با کنار رفتن پرده و نمایان شدن چهره واقعی این حیوون انسان نما، به صورت ناخودآگاه از بدنش سم بیشعوری ترشح شد و در فضا پخش شد. این سم افراد آسیب پذیر دیگه ای رو به سرعت آلوده کرد و دو نفر دیگه هم درجا به گوساله تبدیل شدن و همین حرکت رو تکرار کردن. معمولا این جور وقتا در مواجهه با حیوون هایی که رم می کنن، مثل دامپزشکی که آمپول رو میگیره بالا و حیوون رو تهدید میکنه، سعی می کنم باهاشون مقابله کنم. مثلا وقتی به زور میخوان ماشینشون رو بچپونن تو یه سوراخ (اینایی که از بغل صف جلوی خروجی ها میان به زور خودشونو فرو کنن) چنان گاز میدم و دستمو میذارم رو بوق که قشنگ یه سکته ریز بزنه طرف. ولی این جا کاری از دستم بر نیومد و زیر لب به دشنام ریزی بسنده کردم.

میدونم الان دارید با خودتون میگید چقدر فلانی عصبیه، ولی الان تنها راهی که به ذهنم می‌رسه اینه که از نظر روانی جامعه رو برای این حیوانات ناامن کنیم حداقل. راستی شما اینجور وقتا چی کار می‌کنید؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۳۳
محمد حسن شهبازی

یکی از تلخ‌ترین و آزاردهنده‌ترین مواجهه های من با وقایع اطرافم وقتیه که یک فرد درگیر با اعتیاد به مواد مخدر و یا کسی که عمیقا با فقر دست و پنجه نرم می کنه رو می‌بینم. این جور وقتا _هر چند کوتاه_ یه درد عمیق تو وجودم حس می‌کنم. از واکنش بقیه آدم ها در این موقعیت و موقعیت های مشابه اطلاعی ندارم. راه حل چیه؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۰ ، ۲۰:۵۶
محمد حسن شهبازی
اینستاگرام تبدیل شده بود به بازار معامله! لایک می کردی لایک می کردن؛ نمی کردی هم که نه دیگه! همین شد که بدم بیاد از اون فضا. با فاصله بیشتری چک می کنم پست هارو ولی دیگه خبری از پست جدید و لایک و ... نبود. یک عامل مسخره و بی مزه دیگه این فضا تغییر ذائقه تعدادی از فعالینش بود. تعدادی حس خودستاره پنداری پیدا کرده بودن و مثلا وقتی می رفتن جنوب و خلیج فارس، سریع یه سلفی مینداختن و 1،2،3 اینستاگرام. 95% کادر عکس خودش و 5 درصد هم می شد فهمید که پشتش آب خلیجه! عکس بعدی 93% تصویر همون آدم، 7% آسفالت کف کیش(از لوکیشن بالای تصویر می شد فهمید که کیشه! Kish Island) و به همین منوال این داستان پیش می رفت. یک مدل دیگه هم بود. طرف می رفت اروپا؛ 20 متر به 20 متر عکس می گرفت. و باز هم خودش توش! اگر یه بنایی تو اسپانیا فوق العاده زیباس، قبول! ولی آیا حضور تو در مرکز تصویر زیباترش می کنه؟ آره، وقتی آلبوم خونوادگی رو نگاه می کنیم لحظه های خیلی خوشی برامون تداعی میشه. ولی لزومی داره که همه با هر سطح آشنایی شاهد این صحنه ها باشن؟ برای خود طرف بده اصلا. یه سری هم هی میان زیرش تیکه بارش می کنن. نمیتونم بگم این وسط حسادتی رخ میده ولی میشه انتقادات جدی ای رو به اونی که عکس رو میذاره وارد کرد. حالا وارد جزئیات نمیشم. 
متاسفانه بعضیا کپی بی کیفیت زندگی غربی ها شدن. با دیدن بخش ناقصی از زندگی اونا چیزایی رو کسب کردن که چندششون کرده. از دیدن فیلم هاشون، رصد سبک زندگیشون و ... الگوهایی گرفتن که اگر غربی ها هم اونارو ببینن حالشون بد میشه. یک پسر جوونی پر استعدادی که غرق در خوشی میشه و جدیدا هم دماغشو عمل کرده. حیف اون قیافه ای که قبلا داشتی! اسمتو نمیارم که قضاوتی درباره شخص نکرده باشم و انتقادم به تیپ آدم ها باشه. ولی واقعا حیف. به عنوان یه برادر هموطن ناراحت شدم. امیدوارم همه، همیشه تو راه مطمئن و صحیح قدم بذاریم...

پ.ن:
یادم باشه که "شیوهٔ واعظ آن بود که نخست      فعل خود را کند به قول، درست"  جامی
همه دماغ عملی ها قیافشون مثل هم میشه!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۴۶
محمد حسن شهبازی