پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب» ثبت شده است

یادداشتی که در ادامه می‌خوانید از شهید دکتر مصطفی چمران است که در اسفند 57 نوشته شده و از کتاب «خدا بود و دیگر هیچ نبود» عیناً نقل می شود:

ملتی که بزرگ‌ترین طاغوت‌ها را به زیر کشیده است و بزرگ‌ترین ارتش‌ها را شکسته، قادر است که به مشکلات فرعی غلبه کند.
وجود مشکلات برای تکامل یک نهضت ضروری است. آن را می‌پرورد و قوی می‌کند. 

سنت خدا بر این قرار دارد که مبارزه حق با باطل همیشگی باشد و تکامل از خلال مبارزه به دست آید. مردم در خلال سختی‌ها و مشکلات پخته و آزموده می‌شوند. آسایش و راحتی و موفقیت همیشه رخاء و سستی و عقب‌ماندگی به وجود می‌آورد. غنی و بی‌نیازی و پیروزی دائمی ایجاد فساد و طغیان می‌کند، إنّ الانسانَ لَیَطغی أن رَءاهُ استَغنی...

اگر آدمی همیشه در بستر حریر بخوابد، و همیشه همای سعادت را در آغوش بگیرد، و همیشه در همه مبارزات پیروز باشد آن‌گاه لذت پیروزی و سعادت او از بین خواهد رفت و آدمی از تکامل باز خواهد ماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۷
محمد حسن شهبازی

این که «ویلایی ها» را این قدر دیر دیدم مایه بسی خجالت است. اصولا یک عادت بد افراد به اصطلاح حزب اللهی این است که پای عقیده شان نمی ایستند. شاید خیال می کنیم چون حالا جمهوری اسلامی حاکم شده پس دیگر همه چیز درست است و روزهای خوب فرا رسیده اند و باید پا را روی پا انداخت و از این محیط استفاده کرد. اما حقیقت آن است که داستان انقلاب و فعالیت تمام نشده، بلکه صرفا نوعش تغییر کرده. چه بسا سنگین تر هم شده باشد. اگر انقلاب سنگر را فتح کرد باید بتواند آن را هم نگه دارد. حال در میان این فعالیت ها بخشی هم مرتبط با مسائل فرهنگی است. اگر یک سینماگر به هر نیتی(اعم از احساس وظیفه، ادای دین و یا حتی بعضی اهداف که ارتباطی با تعلق عقیدتی به این مسائل ندارد) فیلمی در حوزه دفاع مقدس می سازد و قصدش بزرگداشت این برهه افتخارآفرین باشد، چرا نباید در جواب وقت و هزینه ای که گذاشته یک پاسخ درخور نگیرد؟ چرا باید نسبت به این فیلم ها بی اعتنایی شود؟ چرا قشر انقلابی همان طور که خود را ملزم به شرکت در انتخابات، راهپیمایی 22 بهمن و... می داند، در این حوزه وظیفه ای را بر عهده خود متصور نیست؟ نتیجه این سهل انگاری من و امثال بنده، این می شود که فیلم ساز ممکن است دلسرد شود (که البته مزد این زحمات از جای دیگر می آید) و جامعه سینمایی که گاها شاهد حضور افراد غیر متعهد، ساختارشکن و بی هویت است، شروع به قضاوت های نادرست و پی ریزی بناهای سست و مخرب برای هویت سینمای داخلی می کند. 

البته حقیر نه فیلم شناس هستم و نه استعداد خاصی در این حوزه دارم اما صرفا به عنوان یک نفر که چند فیلم داخلی و خارجی را دیده ام و از قشری حساب می شوم که فیلم دیدن را به عنوان یکی از تفریح هایش انتخاب کرده، به وضوح این کمکاری را می بینم که فیلم های خوب داخلی که موضوع دفاع مقدس و مسائل مرتبط با آن را دارند، مغفول واقع می شود و یک سری فیلم بی سر و ته که نه محتوا و نه فرم مناسبی دارند، بسیار بیشتر از آن چه که ارزششان است، مورد توجه قرار می گیرند. 

ویلایی ها را نشد در زمان اکران ببینم و پس از انتشار نسخه نمایش خانگی، از فروشگاه اینترنتی سینمامارکت تهیه کردم و در هفته گذشته و در حالی که از دانشگاه به منزل بر می گشتم، مثل خیلی فیلم های دیگر تز طریق گوشی دیدم. برداشتم از فیلم اگرچه فنی نیست و مثل منتقدان فیلم را نمی شکافم و از ابعاد مختلف آن را بررسی نمی کنم، اما در مجموع راضی هستم. نه فیلم خسته کننده ای است و نه اغراق دارد. زاویه دید جالبی هم نسبت به جنگ و وقایع پشت جبهه دارد. در نهایت توصیه می کنم که اگر شما هم حس می کنید انقلابی هستید، بسم الله. ویلایی ها برای دیدن فیلم خوبی است و لایق حمایت: cinemamarket.ir/1EX

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۶ ، ۱۱:۴۶
محمد حسن شهبازی
خیلی اهل تلویزیون و سریال دیدن نیستم اما این شبها که خانواده سریال پروانه را می بینند، نصف نگاهم به لپتاپ و کارهایم است و نصف نگاه هم به آنجا...
غرق در سریال نمی شوم(که انصافا سریال جذابی هم هست) اما این پیام را قویا دریافت کردم که برای این انقلاب چه زندگی ها که فدا نشده اند... و از این بزرگتر چه می تواند متصور شود؟
و من چه می کنم؟!
.
.
.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۱۳
محمد حسن شهبازی

اگر اشتباه نکنم روزهای منتهی به امتحان انقلاب بود. خروار ها فصل تل انبار شده، چندین امتحان پشت سر هم و ذهن خسته، و البته دو امتحان در یک روز مواردی بودند که ذهنم را به شدت آشفته می کردند.
یکی از گریزهایی که بدترین گریزهای ایام امتحان هم هست، فاضلاب فیس بوک بود!
بی پروا هر وقت که گر می گرفتم از هرم دروس، پناه می بردم به آغوش مارک(زوکربرگشون) و لحظاتی را با من نجوا می کرد! انگلیسی غلیظ بلغور می کرد، اما بهتر از درس خواندن بود! بگذریم! خیلی جالب بود. امتحان انقلابم مصادف شده بود با امتحان بعضی دیگر...

همین طور که Scroll صفحه را بالا و پایین می کردم، قاطی پست های زرد (زرد که چه عرض کنم! ) و بعضی پست های تکراری و خسته کننده، پست های به چشم می خورد که مرا به فکر فرو می برد! حسی ترکیبی از افسوس، تعجب، سوال، چاره یابی و همدردی مرا فرا می گرفت. (با عرض پوزش از حس هایی که به دلیل فراموشی اینجانب از قلم افتادند).
با هم ببینیم:
زور



 این تصویری که مشاهده می کنید، سه مورد از تخلیه هایی بود که به چشم بنده خورد.
بدون شک نارواست که فقط این درس را بکوبم و با بلدوزر از روی نویسندگان کتاب، مسئولین آموزش رده بالا، متوسط و پایین مملکت انتقاد کنم، و نهایتا دم را روی کول گذاشته و بروم. حرف ها برای گفتن هست.
اولا: فی الواقع چه اجباری است که تنوع دروس عمومی اینقدر کم باشد که یک دانشجو مجبور شود ، این درس را بر دارد؟ اصلا برفرض این را برندارد، چرا مابقی دروس اینقدر تنوعشان کم است؟
دوما: اصلا برفرض یک بشر با رضایت کامل این درس را اخذ نمود. چرا باید این درس طوری دانشجو را خسته و کلافه کند، که سرنوشتش تصویر بالا شود؟ نمی گویم فقط این درس جزو درسهای چندش دانشجوهاست، بله، همه دروس موی دماغند، اما آیا نباید جساسیت ما نسبت به موضوعاتی از جمله انقلاب، امامت، دفاع مقدس، اندیشه های دینی و ... بیشتر باشد تا مبادا تنفری از این موارد پیش نیاید؟
سوما: آیا اساتید دروس این چنینی نباید بار بیشتری روی دوش خود احساس کرده، و جذاب ترین شیوه های ارائه را انتخاب کنند که اگر حتی دانشجویی به اجبار درس را گرفت، با چند جلسه حضور در برابر موضوعات نرم شود؟
آیا انقلاب و امثالهم، شامل موضوعاتی سفت و خشن و دور از عقلانیت، عاطفه و انسانیت است؟ اگر اینطور است که دیگر چرا میخواهید آن ها را به زور به خورد ذهن ها بدهید!؟ یقینا کار باطلیست و هر عقل سلیمی حکم می کند که نتیجه نخواهد داد. و اگر دربردارنده مفاهیم ارزشی است، پس چرا آنطور که باید نتیجه نداده؟ آیا فطرت ها کلا نابود شده؟!

سرتان را درد نیاورم! می شود کلی حرف بافت در این باب.
اما با ذهن ناقصم چند پیشنهاد بدهم، شاید روزی یک بزرگی، استادی، روشنفکر درست حسابی ای راه گم کرد و آمد اینجا و از این ایده های حلبی تکه پاره، شاه ایده ای ساخت و فصلی نو در معرفی ارزش ها آغاز کرد...
به نظر بنده، کلاس های این چنینی، بیش از هر چیز به مخاطب شناسی نیاز دارند! قبل از موضوع شناسی و تسلط به آن.
شما هر چقدر هم به کنه انقلاب پی برده باشید، اگر ندانید طرفتان کیست و چه روحیه ای دارد، حالا هی کنه را بشکافید! اصلا کنه های جدید خلق کنید، انگار نه انگار اگر به زبان آن ها نباشد.
مخاطبان شما مدرسان این سبک دروس دانشجو هستند. دانشجو جوان است. جوان بروز است، پس شما هم باید بروز باشید!
دیگر خودتان بگردید دنبال یک بروز بودن واقعی و تمام عیار. تمام عیار هم نشدید، نشدید. اما فقط بروز باشید. خواهش می کنیم!
بله، یک کار بروز انجام دهید.
اصلا بیایید جلسه نقد فیلم بگذارید.یک بار بیایبد آرگو را در کلاس پخش کنید، در لحظه های مهم ظرافت های فیلم را بیرون بکشید و روشنگری کنید. نگران خوراک هم نباشید. کلی سوژه ی دیگر هم هست. هر کجا کم آمد. باقیش را با همین روش الانتان پر کنید. عیبی ندارد. به مرور زمان درست می شود.
یقینا کار شما ساده تر می شود وقتی بیایید و یک کتاب 200 صفحه ای را کامل بخوانید و در طول چند جلسه به دانشجو منتقل کنید. نگران این هم نباشید. دانشجو شب امتحان یک بار این کار را خودش سریع السیر انجام خواهد داد. یک کاری کنید که بماند... لطفا!
کارهای دیگر هم خیلی وجود دارد که می توان انجام داد.
جذابیت مفاهیم را بالا ببرید! نمی دانم دقیقا چطوری، اما فقط تکراری نباشید!

والسلام!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۲ ، ۱۶:۳۱
محمد حسن شهبازی