پ.ن:بخش زیادی از این مطلب را یک نفس در اتوبوس نوشتم...
پ.ن:بخش زیادی از این مطلب را یک نفس در اتوبوس نوشتم...
همانا وقتی خداوند ناب ترین نعماتش را می آفرید، نسیان را هم در میان آن هذ قرار داد.
"اه، کلافه شدم . هیچی یادم نمی مونه. لعنت!" شاید این شکواییه یک نفری باشد که اتفاقا سن چندانی هم ندارد ولی زیاد احساس می کند که حافظه اش آبکی شده. اگر واقعا خیلی وضعش خراب است که برود دکتر و یک فکری به حال علل این اتفاق بکند، اما اگر کلا انتظار حافظه کامپیوتر از خود دارد بیاید دو کلام با هم حرف بزنیم.
رفیق تا بحال فکر کردی اگر فراموشی نبود چه بر سرمان می آمد؟ تا بحال تصور کردی اگر قرار بود اشتباهاتت دائمی در ذهنت ثبت می شد و هر وقت دلش می خواست مثل آینه در جلو چشمانت ظاهر می شد چه بلایی سرت می آمد؟ مگر می شود دوام آورد؟ هر اشتباهی که بیشتر زجرت داده را سعی کن بخاطر بیاوری. هر چه قدیمی تر، بهتر. دیدی؟ کمی طول کشید تا کامل یادت بیاید. حالا فکر کن همین دیروز این اشتباه را مرتکب شدی و تلاش کن حال و هوای بعد از آن را هم شبیه سازی کنی. آه، خیلی وحشتناک است. اصلا حسرت عین جذام وجود آدم را می خورد. آن روزها احتمالا منتظر بودی زمان هر چه زودتر بگذرد تا این حس لامصب کمتر در فکرت رژه برود.
حالا نظرت چیست؟ فراموشی خوب تست یا بد؟ اگر قرار بود اشتباهاتت همیشه دنبالت صف کشیدند چند تن بار باید هر روز میکشیدی؟ نهایتا چند قدم می توانستی برداری؟
پ.ن: بیا خدا را شکر کنیم...
از مواردی که این روزها شاید ذهن عده ای را به تسخیر درآورده باشد، فاکتورها و عوامل غیر حقیقی در انتخاب برای خرید می باشد. به جای این که مواردی مانند کارایی، قیمت، کیفیت و... در اولویت باشند، سریعا معیار "چه طور باشد که در چشم دیگران بهتر باشد" و موارد مشابهی که عمدتا بر محور ظاهر می چرخد در راس تصمیم گیری رخ می نماید. بررسی علمی و عمیق آن چه که موجب این اتفاق می شود بماند برای روان شناسان و جامعه شناسان. اما چیزی که عجیب و ناراحت کننده است، همین اولویت بالای نظر دیگران در برابر نیازهای حقیقی شخصی می باشد که در ازای دید مثبت اطرافیان حاضر شویم سختی های غیر منطقی را(سختی در دو بعد. هم از دست دادن یک لذت شخصی و محرومیت از آن یا واقعا تحمل یک فشار اضافه) به جان بخریم. متاسفانه در اقشار زیادی هم این اتفاق رسوخ کرده. شاید از عوام انتظاری نرود، اما وقتی قشر آگاه هم به این رذیله دچار شود، دیگر نمی توان انتظار داشت تا عوام الناس از درون خود به سادگی این مشکل را مرتفع نمایند. زیرا مادامی که در نگاه عوام آن شخص فهمیده و آگاه هم این طور عمل می کند. دیگران به او به چشم یک الگو می نگرند و این چرخه بی وقفه تکرار خواهد شد.
حال باید کمی بیشتر و عمیق تر اندیشید که چرا در مواردی که سطح نیازهایمان در خرید یک کالا تا حد مشخص و معلومی است برای تامین نظر دیگران احیانا هزینه و سختی هایی را به خود تحمیل کنیم؟
پ.ن ها:
-متاسفانه به شخصه بارها درگیر این موضوع شده ام. وسوسه یک به اصطلاح آپشن اضافه وقتی استفاده خاصی از آن ندارم. یک جورهایی فقط به جهت کلاس!
-باز این ایام امتحانات رسید و این سفره دل باز...
-موضوع "مطلب اتوبوسی" افتتاح شد!