پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

دست به آیفون، پا به صندلی!

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۸ ق.ظ

نه اینکه توی اتوبوس این مطلب را نوشته باشم؛ اما ایده و اصل و منشأش از آن جاست. پس شایسته است که برود داخل بخش مطلب اتوبوسی. اگر چه خیلی مطالب دیگر بودند که ریشه شان از داخل همان اتوبوس پدید آمده است، اما خوب قسمتشان نبوده لابد که در آن گروه جا بگیرند. 
دیشب از فوتبال بر می گشتم و در ساعات پر ترافیک به طرز عجیبی اسیر خلوتی شهر شدیم و زود رسیدیم! و این زود رسیدن باعث شد به اتوبوسی که ساده تر و سریع تر راه منزل را طی می کند برسم. اگرچه باز هم جای نشستن نبود و با بدن خسته و کوفته مجبور شدم به میله آهنی حایل بین بخش آقایان و بانوان تکیه بدهم تا دوباره در حدی صندلی خالی موجود شود که بتوانم بنشینم. دیر یا زود این موقعیت فراهم شد و نشستم. روبرویم سمت چپ جوانی نشسته بود و صندلی روبرویش هم خالی. یک ساز هم که داخل کاور بود را به صندلی خالی تکیه داده بود و با آیفون مشغول به صحبت بود. در همین حین پایش را با کفش چرمی براقش گذاشته بود روی صندلی و رویش هم به سمت پنجره بود و بیرون را نگاه می کرد. تا لحظه ای که من از اتوبوس پیاده شوم، در همین حالت بود و پایش را که از لبه صندلی برنداشت هیچ، مدام پیشروی هم می کرد. 
غرض، بیان مطلبِ نه چندان جدیدِ «"آیفون و ساز" شعور و فهم و فکر روشن نمی آورد بود» و بس!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۷
محمد حسن شهبازی

آیفون

اتوبوس

روشنفکری

ساز

شعور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی