پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

باورم نمی‌شود که ظرف این مدت کوتاه، این همه تغییر کرده باشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۰ ، ۱۱:۴۱
محمد حسن شهبازی

او می‌گفت که حرف‌های جدی بماند برای وبلاگ و مزخرفات و حرف‌های دم دستی و کم ارزش بماند برای شبکه‌های اجتماعی.

تا مدتی سعی کردم این گونه عمل کنم ولی انگار دارد وضعیت برعکس می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۰۰ ، ۱۱:۳۶
محمد حسن شهبازی

آدم‌های ایرادگیر که غر زدن و ایراد گرفتن رو از حد میگذرونن، یه خیانت بزرگ در حق خودشون و طرف مقابلشون مرتکب میشن: اینکه ایرادهای به حقشون قاطی بقیه ایرادهای بیخودی گم میشه و از اونجایی که طرف مقابل احتمالا دیگه تمام ایرادها رو از یک گوش وارد و از گوش دیگه خارج میکنه از تک نصیحت های مفید محروم میشه. نکنید!

 

پ.ن: معلومه خیلی سر این قضیه فشاری شدم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۲۲:۰۶
محمد حسن شهبازی

درست تو لحظه ای که ما در نزدیک ترین حالت به یه نفر هستیم، باید با این واقعیت روبرو بشیم که ما در نهایت تنها هستیم. به صورت عام در حال حاضر به مفهومی به اسم یکی شدن اعتقادی ندارم و حس می کنم باطن همه وقایع تنهاییه، حتی تو نزدیک ترین لحظات.

البته امیدوارم که اشتباه کرده باشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۰۱:۴۰
محمد حسن شهبازی

یک حس حیرت و سرگردانی دارم.

انگار در فضا معلقم.

انگار یک صاعقه، یک شوک الکتریکی به من وارد شده و همه اطلاعات ضروری‌ام پاک شده است.

انگار نمی‌دانم مبدا کجا بوده، مقصد کجاست و کدام سو باید بروم...

 

پ.ن: خیلی اوضاع خیت است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۰ ، ۱۳:۲۴
محمد حسن شهبازی

همه چیز در نهایت به سمت تعادل پیش می‌رود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۲۲:۲۲
محمد حسن شهبازی

درکتون نمی‌کنم. نمی‌فهممتون!

پذیرشش برام سخته چه‌طور می‌تونید عضو کانال طبیعت نباشید؟

چه‌طور می‌تونید خودتون رو از این همه عکس و فیلم شگفت‌انگیز محروم کنید؟

 

Ble.ir/NaturalAttractions

T.me/NaturalAttractions

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۱۹:۴۱
محمد حسن شهبازی

چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۰ ، ۱۷:۴۶
محمد حسن شهبازی

چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود

ندانستم که این دریا چه موج خون‌فشان دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۰ ، ۱۸:۳۰
محمد حسن شهبازی

نمی‌دانم چه‌طور با تو آشنا شدم. تنها چیزی که از دیدار اول یادم می‌آید، حالت درازکش تو بین دو ساختمان و آن گلوله های پشمالوی زیرت است. می‌ترسیدم به تو نزدیک شوم. تصورم این بود که اگر بیش از حد به تو نزدیک شوم، خیلی اتفاق خطرناکی بیفتد. برای همین همیشه فاصله را با تو حفظ می‌کردم. من خب همیشه تو را دوست داشته‌ام ولی همزمان هم از تو ترسیده‌ام. همان روزهای اول آشنایی دلم به حال تو سوخت و یک ران مرغ خام برایت هدیه آوردم. در روزهای بعد دیدم بقیه هم دوست دارند به تو محبت کنند. یکی ظرف آب آورده بود و یکی هم مقداری استخوان برایت ریخته بود. اول فکر می کردم خانواده‌ای هشت نفره هستید ولی بعدا فهمیدم هفت نفرید. نمی‌دانم شاید توله‌ها را اشتباه شمرده بودم و شاید هم بلایی سر یکی از آن‌ها آمده بود. هر چه بود خانواده گرمی داشتید و اوضاعتان خوب به نظر می‌رسید. کار هر روزت شیر دادن به توله‌ها بود و چند ساعتی را هم استراحت می‌کردی و البته به دنبال غذای خودت هم می‌رفتی.

چند روز از تو دور بودم، تا اینکه از اطرافیان خبر بدی شنیدم. می‌گفتند یک روز صداهای عجیبی از تو به گوش رسید. پارس کردن نبود. انگار زوزه می‌کشیدی. انگار ناله سر می‌دادی. منشأ این ناله ها را که بررسی کردند، فهمیدند توله‌ها غیبشان زده است. آیا یک از خدا بی‌خبر آمده توله‌ها را برداشته و فرار کرده و پای شهرداری در میان است؟ هر چه هست، داغ بدی بر دل آن سگ گذاشته است. من که یک انسان بودم و صرفا دقایقی با تو گذران وقت کرده بودم و حتی ناله‌هایت را نشنیدم جگرم کباب شد و دوست داشتم انتقامت را بگیرم. روزی‌دهنده تو چه خواهد کرد؟

دیگر صدای توله‌هایت که روزهای اول قبل این که چشمشان باز شود و تو را ببینند، فقط تو را بو می‌کردند و طالب شیر بودند نمی‌آید. دیگر بچه‌های محل که عصرها با تو و توله‌ها بازی می‌کردند، این دور و بر پیدایشان نمی‌شود. دیگر تو بین دو ساختمان دراز نمی‌کشی تا از توله‌ها مراقبت کنی. الان شاید ناله‌کنان سر به بیابان های دوردست از اینجا گذاشته‌ای و هر از گاهی قطره اشکی از چشمانت پایین می‌آید. امیدوارم سگ‌ها حافظه قوی‌ای نداشته باشند و خیلی زود از این خاطره گذر کنی و در این افسردگی غوطه‌ور نشوی.

 

پ.ن: اگر پای شهرداری یا شخص دیگری با این نیت وسط باشد که بخواهد جلوی رشد جمعیت سگ های ولگرد را بگیرد، باید قبل از زایمان جلوی این کار را می‌گرفت و سگ ها را عقیم می‌کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۰ ، ۰۰:۳۶
محمد حسن شهبازی