پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

کف گیر و تهِ دیگِ «نوشتن»

شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۷ ب.ظ

من که کلاً خیلی میل نوشتن دارم. البته نسبت به هم نسلانم این طور به نظر می آید. در روزگاری که خواندن رایج نیست، نوشتن هم رونق ندارد. برای منی که خود را اهل نوشتن می پندارد هم نوشتن بی حد و حصر نیست. یک سهمیه ثابت دارد که یا قلنبه می سرازیر می شود در وبلاگ، یا در سررسید و  یا می شود نامه هایی که این روز ها می نویسم. داستان نامه از اینجا شروع شد که برای چند تا از دوستانم یک یادگاری کوچک خریده بودم. زمستان 98 بود که در صدد فرصتی بودم تا دور هم جمع شویم و امانتی ها را به دستشان برسانم. ولی آخرین باری که دور هم جمع شدیم کسی خبر نداشت قرار است بلایی بیاید که در گوشه خانه حبسمان کند و بعد از چندین ماه هنوز جرئت نکنیم چند ساعتی را در کنار هم بگذرانیم. هنوز امانتی گوشه کمد بود و آینده روشنی هم درباره کرونا متصور نبود. خبری از واکسن کرونا که نیست، هیچ؛ همان واکسن آنفولانزا که هر ساله با نظم و ترتیب توزیع می شد هم دچار بازی های این دوره زمانه شده و فعلا خبری از آن نیست. برای همین تصمیم گرفتم با یک تیر چند نشان بزنم. اول یادگاری ها را به مقصد برسانم، دوم سهمیه نوشتنم را مصرف کنم، سوم گونه ای از پیام دادن را که امروزه تقریبا منسوخ شده را امتحان کنم. واقعا دور از ذهن است که بچه های نسل کامپیوتر و پیام رسان ها بیایند کاغذ و قلم دست بگیرند، کل حرف شان را یکجا جمع کنند و بریزند روی کاغذ، بگذارندش لای پاکت، به صورت حضوری بروند اداره پست و چند روز بعد پیامشان به دست مخاطب برسد. ولی من این کار را کردم. چهارمین نامه را چند روز پیش نوشتم و در صدد نوشتن پنجمی هستم. 2 تا از نامه ها را ارسال کرده ام و با نوشتن پنجمی، سه تای دیگر را یکجا ارسال خواهم کرد.

وسط کارهای ریز و درشت این روزها، هر از گاهی به وبلاگ سر می زنم. در یکی از دفعاتی که وبلاگ را باز کردم، دیدم دوباره سوت و کور شده. علت را می توانم همین نامه ها و البته مشغله های این روزها عنوان کنم. آنقدر نامه نوشته ام، دیگر حرفی برای گفتن ندارم و آنقدر مشغول کار و درس شده ام که هیچ حرفی در ذهنم خیس نمی خورد. عین ماشین دارم جلو می روم. البته ناراضی نیستم و این مسیر را خودم انتخاب کرده ام و از شما برای ثبات قدم طلب دعای خیر دارم.

پ.ن: ولی خودمانیم، این نامه ها خیلی برایم غیر به صرفه تمام شدند. هر کدام در حدود 10هزار تومان هزینه ارسال. کاغذ و جوهر و محتوای داخل پاکت ها که اصلا جزو هزینه ها نیست و به حساب نمی آید. این روزها از نظر اقتصادی، همان پیام تکه تکه در پیامرسان با چند ایموجی و گل و قلب کاملا به صرفه تر است. ولی خب از نظر اثرگذاری، قابل مقایسه نیستند. 10 سال دیگر شاید مخاطبان نامه ها، دریافت نامه را یادشان بیاید، ولی پیام هایم را هرگز به یاد نمی آورند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی