پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

وطنی و فرنگی

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ

جای شما خالی در یک سفر کوتاه اما دلچسب سری به قم و کاشان زدیم. دو روز بیشتر طول نکشید اما الحمدلله بیشتر از این ها روحمان را تازه کرد. ابتدا سری به حضرت معصومه(س) زدیم و بعد جمکران و عصر هم کاشان بودیم. شب یک برنامه خانوادگی تماشای آسمان کویر داشتیم که سر فرصت از آن بیشتر خواهم گفت ان شاءالله. و فردایش هم به بازدید از تپه های سیلک و خانه بروجردیها و دو امامزاده(هلال ابن علی(ع) و نوه امام جواد(ع)) به همراه گشت و گذاری کوچک در نیاسر سپری شد. اما آن چیزی که کاشان را با آن کاشانی که در دوران دبیرستان رفته بودیم متمایز می کرد بافت جمعیتی حاضر در مکان های گردشگری بود. به طوری که گاهی احساس غربت هم می کردیم بس که دور و برمان را چینی ها و اروپایی ها اشغال کرده بودند. می رفتند و بلند بلند با هم حرف می زدند. در حدی که حتی داخل امامزاده هم سر و کله شان پیدا شد و تعداد افراد حاضر در محوطه امامزاده اگر نگوییم بیشتر از زایرین نبود، کمتر به نظر نمی آمد. و آثار مراجعه شان به آن جا را با دلارهایی که در ضریح بود نیز می شد به وضوح مشاهده کرد. اما در میان همه این ها، وقتی خانه بروجردی ها را بازدید می کردیم با صحنه هایی مواجه شدیم که خبر از یک عقب ماندگی عمیق می داد. در حالی که گردشگران خارجی به احترام قانون کشور میزبان از روسری استفاده می کردند و حتی یک خانم اهل آسیای شرقی در امامزاده چادر به سر داشت، دختران ایرانی که در کنار بعضی از آن ها یک آقا پسری هم حضور داشت، روی زمین، روبروی ساختمان تاریخی مشغول طراحی نمیدانم چه اثر هنری ای بودند، اما آنقدر غرق در آفرینش شاهکاری هنری بودند که از خود بیخود شده و از بند تن گریخته بودند، به طوری که دیگر از محیط اطراف خود به کلی فارغ شده و روسری شان از سرشان افتاده بود. یکی هم بود برای نیفتادن از این حال با همراهش در سیر و سلوک هنری چیزی لوله مانند را در دهان می گذاشتند و لحظاتی بعد دودی از دهانشان خارج می شد. خلاصه وضعیتی بود... در مجموعه سیلک نیز چند گردشگر اروپایی دیگر [که فرانسوی به نظر می آمدند] را دیدیم که به بازدید تپه های کشف شده توسط گیرشمن، هم وطن فرانسوی شان آمده بودند. پیرمردی در دفتر مجموعه نشسته بود که اتفاقا بلیت را از او خریدیم. در هنگام بازدید گردشگران از نمایشگاه مستقر در دفتر، چند کلامی را با آن ها فرانسوی صحبت کرد و بعدا کاشف به عمل آمد که پیرمرد در کارنامه اش مرمت آثار باستانی دارد و کوزه بزرگی که چند متر جلوتر از درب دفتر در شیشه ای قرار داشت نیز به دست او مرمت شده. از مکالمه شان پرسیدیم و گفت یکی از آن گردشگران گفته که در این چند روزی که به ایران آمده ام شما اولین نفری هستید که فرانسوی صحبت کردید و پیرمرد هم گفته این وظیفه سفارت شماست که مترجمی برایتان دست و پا کند. دو نکته از کلامش برداشت کردم یکی این که افسوس بر وضعیت گردشگری مان که با این همه آثار نتوانسته ایم آن طور که باید استفاده کنیم که نبود مترجم و راهنما گوشه ای از آن است؛ دوم اینکه درود بر غیرت پیرمرد که بی معطلی مملکتش را نفروخت و بگوید بله اینجا فلان است و بهمان و خوش به حال شما، که از بعضی افراد نسل امروز بعید نیست روزی در جایگاهی مشابه بنشینند با یک اشاره تا ته خط تخریب و خود باختگی را بروند. ان شاءالله که آن پیرمرد سال ها برقرار باشد و با خدمتش جور کمکاری ما و امثال ما را بکشد. سرتان را درد نیاورم؛ مخلص کلام، این است درد جامعه ما؛ اجنبی در حفظ هویت و فرهنگ و قانون ما بیشتر می کوشد تا خود ما!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۳
محمد حسن شهبازی

بی ویرایش

سفر

قم

کاشان

نظرات  (۱)

کاشان آرامش خاصی داره....
پاسخ:
بله؛ خیلی شهر خوبی بود...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی