پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

آیا واقعا منتظرم؟

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۷ ب.ظ
خوب یا بد چند وقته(به معنای مدت طولانی) برخلاف بعضی (نمیخوام بگم اون بعضیا بدن؛ کلا عرض کردم) اهل رسانه ای کردن بعضی چیزا نبودم. مثلا خیلیا تو ایران عاشق امام زمانن، اما خوب من هیچ وقت نتونستم حس اون ها رو درک کنم. وقتی مثلا تو اینستاگرام، تو وبلاگ های شخصی و هر جای دیگه احساسات عده ای رو درباره امام زمان(عج) می دیدم که می گفتن آقا بیا، من زنده ام به عشق تو یا صاحب الزمان و ... حس خاصی بهم دست نمی داد. سعی نمی کردم ببینم آیا واقعا طرف این طوریه یا نه؛ چون که واقعا قابل تشخیص نبود. اما خودم رو بررسی می کردم می دیدم این طوری نیستم. به این اعتقاد داشتم که الکی هی بگی آقا عاشقتم، آقا بیا بی شما نفس زندگی کردن ندارم و ... بعد یه مدت اصن ریا و دروغ میشه حالت عادیم و در کل نسبت به کل این قضیه هم شل و بی احساس میشم. درست یا غلط این طوری پیش رفتم و الان هم ناراضی نیستم چرا که احساس می کنم ذهنم رو تازه نگه داشتم برای یه عرض ارادت واقعی.
وقتی به مقوله ظهور فکر می کنم چند تا کلیدواژه به ذهنم میاد. حکومت اسلامی، 313 نفر، تحقق واقعی زندگی در سایه ولایت و این جور مسائل. یعنی کاملا حقیقی به قضیه فکر می کردم. اینکه وقتی امام زمان(عج) ظهور کنن به هر حال یه سری عوامل نیاز هست برای حکومت. نه یه سری عاشق دلسوخته که فقط بگن بیا بیا و بعد دست ولی رو بذارن تو پوست گردو. همش تو فکر این بودم که یه تیم آماده باید باشه، یه نقشه معلوم (در حد توان حالا) که وقتی امام زمان(عج) ظهور کردن وقت تلف نشه. و پیش بینیم هم همینه که اصلا تا این مقدمات حاضر نشه ظهور هم اتفاق نخواهد افتاد. یعنی تا همین الان که هنوز ظهور رخ نداده, علت همین ناآمادگی شرایط هست. به محض آماده شدن شرایط این امر مبارک رخ خواهد داد و اصل قضیه از اون به بعد شروع خواهد شد. یه تلاش همگانی برای رسیدن به اون چیزی که باید.
حالا اینا رو بگذریم، از بعد انتظار نگاه کنیم.
شرم بر من...
ولی داشتم فکر می کردم وقتی مثلا سفارش میدیم فلان چیز رو دیجیکالا بیاره و میگه فلان روز میرسه دستتون، آدم همش گوش به زنگه که بیاد و تحویل بگیره و ذوق اون کالا رو داره. هر چند قیاس صحیحی نیست، اما آیا برای انتظار این طوری هستم؟
به طور مثال یه روز نیمه شعبانو هی تو فکر باشم که چی میشه امروز؛ امام زمان میان؟ نمیان؟
چقدر کار کردم برای رسیدن به اون زمینه آماده ظهور؟
اصن خیلی گاهی خنده داره؟ این همه فکر و اینها آیا باور حقیقی هست توی ما؟ 
که یه روز یه نفری میاد مسیر دنیا عوض میشه؟ آمادگیش هست؟ اون روز دیگه وقت آماده شدن و فکر کردن و نتیجه گیری نیست؛ انتظار جز اینه که آدم آماده باشه تا اون اتفاق بیفته؟
من که در همین لحظه می تونم بگم آماده نیستم...


پ.ن: گاهی خوبه آدم تو دلیاشو عمومی کنه؛ یه ذره باعث میشه جدی تر بهشون فکر کنه...
این رو دل نوشته ای نوشتم!
دیروز نیمه شعبان بود...

نظرات  (۲)

خیلی پسندیدم...
 واقعا بنظر منم آمادگی خیلی مهمه...دعای ظهور بدون امادگی واقعی و عاشقی بدون عمل یعنی یجور شیره مالیدن سر....بیشتر خودمون!!که خب مطمئنا کسی باید،میفهمه این حرفا پوشالیه!!
حتی گاهی فکر میکنم منکه اماده نیستم و میدونم اگه ظهور اتفاق بیفته جز اون دسته خواهم بود که سر به بیابون میذارن،چرا باید دعا کنم؟اصلا دعای من بی چیز،تاثیریم داره؟!؟...واقعا نداره...جز اینکه غمی به غمهای آقا اضافه میکنه...ان شاالله خودشون چراغ راهمون باشن که ببینیم چخبره و چه باید کرد؟!...دل نوشته ی دل نشینی بود!؛))
پاسخ:
ان شاء الله.
ممنون ;)
۱۴ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۶ فاطمه ضرابی
واقعا منتظرم ؟! 
نه نیستم به هزار و یک دلیل و همه از نوع تو دلی هایی که خوب نیست عمومی بشه !
دلخوشی فقط به این که تو قد و قواره ی فکر من نیست ، خیلی بیشتر و متفاوت تره این جناب فرمانده ...
تذکر خوبی بود ... هرچند گاهی به تکرار میفتیم و خدا کند که 
ممتثلین لاوامره را بلد باشم و بلد باشیم
پاسخ:
ان شاء الله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی