پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پایان» ثبت شده است

امشب، در ساعات آغازین 20 رمضان المبارک و 27 تیرماه 93 "فتح خون" به پایان رسید. 
تا همینجا چند قسمت از آن بخش هایی که خواندم و مناسب و شایسته به اشتراک گذاری با غیر دیدم را منتظر کرده ام. کلیدواژه "فتح خون" مسیر خوبی برای پیدا کردن آن هاست. و البته در بخش موضوعی "نمایشگاه کتاب(موج وبلاگی "تا آخر پاییز")" هم دربردارنده آن بخش هاست. هر چند کتابهایی دیگری هم در آن پیدا می شود. 
بله؛ "فتح خون" تمام شد و حال کتاب دیگری که در صف ایستاده بود ، جلو می آید. پرونده فتح خون را موقتا باید بست. چند بدهی می ماند که نمی دانم منتشر کنم یا نه. در طول مطالعه هر جا که خوب بود، علامتی گذاشتم و حالا که تمام شده و کتاب را ببندیم، مشخص است. حدودا 20 صفحه است. مسلما جالب نیست که آن بیست صفحه همه اش منتقل شود. بخشی اش را خوانده اید و بخشی را هم نه. و اگر بخواهید حتی همان قید شده ها را هم درک کنید، باید بروید کتاب را بگیرید و کامل بخوانید. آن وقت است که عمق واقعی جملات را درک خواهید کرد. و شاید خوبی این قسمت های کوتاه مندرج با کلیدواژه "فتح خون" گلچینی از کتاب برای معرفی به کسی است که در انتخاب کتاب راهنمایی بخواهد. برای دوستی که بخواهد بداند در این کتاب چه خبر است و شما هم می توانید به عنوان یک بروشور از آن برای توصیه به دیگران استفاده کنید.
نظر بنده هم به عنوان یک جوان بیست، بیست و خرده ای ساله این است که بخوانید کتاب را. شاید گاهی(خیلی کم پیش بیاید) نثری سنگین داشته باشد. اما کمی تامل، تفکر و جستجو در ذهن تا حد خیلی زیادی مانع سر راه ذهن را برخواهد داشت. و البته ناگفته هم نماند، خواندن این کتاب در چند سال دیگر، دید و نکات جدیدی را درباره همان موضوع باصطلاح تکراری هدیه خواهد داد. اگر هم احساس کردید بیشتر از کمی ثقیل است، خوب اصلا ایرادی ندارد. با خواندن نثر های ساده و روان که چیز جدید از نظر قدرت فهم عاید آدم نمی شود و بدون داشتن این ریسک تا آخر عمر باید همان نثر های ساده را خواند و خواند و خواند... و محروم از یک عالَم جدید در دنیای کتاب ها.
در ادامه منتظر آخرین گلچین فتح خون باشید...
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۳ ، ۰۳:۱۵
محمد حسن شهبازی