پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نمایشگاه کتاب» ثبت شده است

اگر اشتباه نکنم دو سالی است که دیگر مثل سابق، نمایشگری نمی‌کنم. قبل از نمایشگاه لیستی را تنظیم می‌کنم و فقط برای خرید همان‌ها به غرفه‌های از پیش تعیین شده سر می‌زنم و خریدها را انجام می‌دهم. وقتی به دوران دانش‌آموزی و تا حدودی دانشجویی فکر می کنم که چه طور کل نمایشگاه را می‌چرخیدیم و هر غرفه ‌و هر کتاب بی‌ربطی را سر می‌زدیم، واقعا به نیرو، توان و حوصله آن روزها درود می‌فرستم. البته خوشحالم که دیگر شرایط آن طور نیست.
شاید با خودتان بپرسید این لیست که می گویم چه‌طور تهیه می‌شود؟ پر شدن لیست چند منشأ دارد. یکی از آن ها از طریق پیوندهاست. وقتی کتابی می‌خوانید ممکن است در مقدمه، پاورقی و یا حتی خود متن کتاب از کتابی دیگر نام برده شود و یا به آن ارجاع داده شود. این پیوندها گاهی در راستای علاقه هایمان قرار می‌گیرد و درست همان چیزی است که دوست داریم بخوانیم. همان لحظه در یک یادداشت keep با عنوان کتاب یه سطر جدید اضافه می‌کنم و نام کتاب را می‌نویسم. یکی دیگر از منشأها، معرفی هایی است که در طول یکسال، بین این نمایشگاه تا آن نمایشگاه از افراد سرشناس و یا دوستانم انجام می‌شود. به طور مثال کتاب خاطرات عزت‌شاهی و چند کتاب دیگر در کانال سعید جلیلی معرفی شده بود و به لیست اضافه شد. یا گاهی دوستانم را می‌بینم که مشغول خواندن کتابی هستند و نظرشان را درباره کتاب می‌پرسم. توضیح کوچکی می‌دهند و گاهی هم توصیه می‌کنند. اگر موضوع را بپسندم به لیست اضافه خواهم کرد. منشأ آخری که قصد معرفی آن را دارم کتاب های دیگر یک نویسنده است که اثر او را خوانده و پسندیده ام. مثلا این اتفاق برای سید مهدی شجاعی یا رضا امیرخانی تا به حال اتفاق افتاده است و به واسطه چند اثری که خوانده ام ‌و پسندیده ام سایر کتاب‌ها را نیز به لیست اضافه کرده ام.
از لیست امسال چند موردی را به دلیل محدودیت مالی و تجاوز از سقفی که تعیین کرده بودم، نتوانستم تهیه کنم. یک مورد هم چاپ نشده بود و یا تمام شده بود که در لیست می‌مانند تا در آینده اگر فرصتی بود در طول سال یا نمایشگاه تهیه کنم. اما از بین مواردی که توانستم بخرم چند تایی را نام می برم. شاید شما هم خوشتان آمد و بعضی از آن ها را به لیست خود اضافه کردید. از نشر سوره مهر دو کتاب نشان کرده بودم. یکی «سفر به روسیه» اثر هدایت الله بهبودی و دیگری هم «خاطرات سفیر» بود که نوشته های دختری دانشجو که در فرانسه به تحصیل پرداخته است. متاسفانه فقط مورد دوم را توانستم بخرم و اولی موجود نبود. کتاب دیگری که دنبالش می گشتم داستان سیستان به قلم رضا امیرخانی بود که به شرح سفری 10 روزه همراه با مقام معظم رهبری به سیستان و بلوچستان پرداخته است. مثل بقیه کتاب های این نویسنده گمان می کردم باید در نشر افق به دنبال داستان سیستان بگردم ولی وقتی جستجو کردم دیدم ناشر این کتاب قدیانی است. اول کمی تعجب کردم؛ چراکه از قدیانی کتب کودک در ذهنم بود. یکی از دوست داشتنی ترین هدایای دوران کودکی ام مجموعه فسقلی ها از همین نشر بود. در کنار این کتاب، کتابی دیگر به اسم «سرای اژدها» که چند داستان از سید جمال الدین اسدآبادی بود نیز هدیه دادند. البته به نظر می آید این هدیه مدت ها پیش چاپ شده و هر خرید بهانه خوبی است برای رد کردنش. کتاب بعدی که در لیست وجود داشت، جلد دوم سفرنامه منصور ضابطیان، به نام مارک دو پلو بود. بعد از این که جلد اول را خریدم و از متن روان و جذاب آن لذت بردم تصمیم گرفتم در نمایشگاه سال بعد جلد دوم را بخرم و اگر عمری بود سایر سفرنامه ها را هم به ترتیب در سال های آتی تهیه کنم. الان هم که این متن را دارم کامل می کنم، مارک دو پلو را خوانده ام و مثل جلد اول که مارک و پلو نام داشت، راضی هستم و این روند ادامه خواهد داشت؛ ان شاء الله. بنیاد چمران نشر دیگری بود که برنامه داشتم به آن سر بزنم. بعد از اینکه کتاب «مرگ از من فرار می کند» روایت فتح را خواندم و بیش از پیش شیفته شخصیت شهید دکتر مصطفی چمران شدم، تصمیم گرفتم به صورت جزئی تر مراجع آن کتاب را بخوانم. برای همین سری به این غرفه زدم و از بین کتاب های موجود سه عدد را انتخاب کردم. «کردستان»، «رقصی چنین میانه میدانم آرزوست» و «خدا بود و دیگر هیچ نبود» سه کتابی بود که با توجه به بودجه، انتخاب کردم. که اگر دستم باز بود سایر کتاب های غرفه بی ریای بنیاد چمران را هم تهیه می کردم. یک کتاب دیگر از یک نشر معروف هم هست که روزی یکی از دوستان به بنده هدیه داد و نمی دانم بر اثر چه اتفاقی دیگر در کتابخانه ندیدمش. شاید بین کتاب های انبار باشد و شاید هم بین کتاب های اهدایی به کتابخانه محل رفته باشد. هر چه که سرنوشتش باشد، امسال بالاخره آن را خریدم تا لااقل متن کتابی را که دوستم دوست داشته بخوانم را مطالعه کنم. شاید هم دوباره بدهم تا نوشته اول کتاب را برایم بازنویسی کند. مورد آخر هم که مدت ها بود می خواستم تهیه کنم، یکی از کتاب های حاج آقا مجتبی تهرانی رحمت الله علیه بود. با توجه به این که شناختی نداشتم، در همان نمایشگاه در یکی از گروه های فضای مجازی از دوستانی که قبلا کتاب های ایشان را مطالعه کرده بودند مشورت گرفتم و یکی از همان گزینه هایی که معرفی کردند_سلوک عاشورایی | منزل اول | تعاون و همیاری_ را تهیه کردم.
امیدوارم کتابی از قلم نیفتاده باشد. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۳۹
محمد حسن شهبازی
نمایشگاه کتاب امسال بود که تعدادی از رفقا گزارش دادند که چه خریده اند. کار خوبی بود که می توانست کتاب هایی را که به تشخیص همدیگر خوب به نظر آمده را ببینیم و اگر ما هم پسندیدیم بخوانیم. منتها بنده به هر دلیلی پس از نمایشگاه موفق نشدم که بیایم گزارش تصویری و ... بدهم.
دو مرتبه به نمایشگاه رفتم. بار اول با یکی از رفقا که چرخیدیم و جز خالی کردن کارت دانشجویی فعالیت خاصی نداشتیم. دیگر هم قصد آمدن نداشتم و پیش خودم می گفتم که یک بارش بس است. اما هر چه از روز بازدیدم دور می شدم مورد به مورد احساس می کردم که یک بار دیگر بروم تا به جایی رسید که موارد به حدی زیادی حاد شدند. آن وقت بود که دیگر قطعی لازم شد بروم و رفتم. شکر خدا خیلی بازدید خوب و پرباری بود.
از خرید هایی که کردم و دلی بودند واقعا! تا انجام سفارش دیگران و البته هدایایی که گرفتم برای دوستان. و سورپرایز هایی که در سوره مهر دیدم. خیلی اهل ستاره پروری و رو دادن به ستاره ها نیستم اما گاهی بعضی واقعا گنجی در درون دارند که دیدنش از نزدیک لذت بخش است.
داستان دیدنشان جالب بود. درون سوره مهر بودم و به همان سبک خریدی که دارد، بارکدهای مورد نظرم را برداشته بودم و در صف ایستاده بودم. بعد با توجه به حضور افرادی که آمده بودند، با سبک سنگین کردن و هجوم کلی فکر به سرم، تغییری در سبد خرید دادم و بارکدها را جوری چیدم که بشود از آن ها(آدم های درون غرفه) نهایت استفاده را کرد. آخر سر یک "نامه های کوفی" برداشتم. یک "ضد" و یک "فیض بوک" . بعد خدا خدا می کردم که تا نوبتم برسد و کتاب ها را تهیه کنم، نروند. خداروشکر این گونه نشد و به سختی از آقای نظری و به راحتی از آقای فیض امضاها را گرفتم. فقط آقای بیابانکی نبودند، و گرنه دنبال ایشان هم می رفتم!

   




در میان خرید هایم یک کتاب بود که همین امروز تمام شد!
"سید عزیز"





همانطور که از روی جلد مشخص است، زندگی نامه توسط خود سید حسن نصرالله گفته شده و با تلاش حمید داودآبادی در قالب یک کتاب جمع آوری شده. سبک کتاب کمی شبیه "دغدغه های فرهنگی" نشر صهباست که در انتها یک سری پی نوشتی دارد که توضیح شخصیت ها و مواردی است که در متن اصلی به آن ها ارجاع داده و قابلیت پاورقی شدن را هم نداشته است(به خاطر حجم زیاد). خلاصه داستان جالبی روایت می کند از زندگی شخصی و فعالیت های سازمانی و تشکیلاتی. در بعضی قسمت ها هم شرح فعالیت های حزب الله صفحات کتاب را تشکیل داده. یکی از ایراداتی که بنده در طول خواندن به این کتاب گرفتم، شاید پراکندگی زمانی نوشته ها باشد که ذهن خواننده را آشفته می کند و گاهی مجبور است کلی فکر کند و بعضی از صفحات گذشته را حتی مجدد بخواند که با توجه به این سبک کتاب، پیدا کردن همان بخش گذشته هم شاید دشوار باشد. در کل کتاب خوبی است و ظاهرا در نمایشگاه هم فروش خوبی داشته(الحمدلله). نشر کتاب "یا زهرا(سلام الله علیها) می باشد. قسمت کتاب هم 6000 تومان می باشد.
فعلا چند تنی در صف نوبت خواندن این کتاب هستند. اگر شما هم مایلید می توانید ثبت نام کنید! برای ثبت نام اینجا کلیک کنید! :D
(برای ثبت نام کافیست نظر بگذارید)



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۲۹
محمد حسن شهبازی