ضمن عرض سلام جا دارد که در ابتدا عرض کنم در این مدت بارها آمدم بروز کنم اما نشد. بارها نوشتم و تا جایی پیش رفتم اما در انتها به این سوال رسیدم که "خوب که چه؟". و جوابی برای آن نداشتم و نوشته را پیش نویس ذخیره می کردم که فقط خدا بداند و من و بلاگ. اما این وضع خیلی خوشایند نیست. در نازل ترین سطح می توان این دلیل را آورد که دیگر گوگل به چشم قبل به این وبلاگ نگاه نمی کند. سطوع اعلی بماند...
اما برای شروع دوباره سعی می کنم به صورت موقت آن سخت گیری را کمی کنار گذاشته دوباره کمی بنویسم تا شاید مجددا امور وبلاگ روی غلتک بیفتد. ناگفته نماند، فعالیت در آن شبکه اجتماعی خاص، وظایف درسی و غیردرسی دانشگاه و ... در کند شدن روند بروزرسانی وبلاگ بی تاثیر نبودند.
این بار یک مطلبی می خواهم بنویسم که شاید اکثر قریب به اتفاق خوانندگان وبلاگ از مصادیق آن بی خبرند و آن ها را نمی شناسند، ولی خوب روح حاکم بر مطلب چیزی عمومی است.
شاید خواجه نصیر خیلی چیزهایش با بقیه دانشگاه های سطح تهران فرق کند. از سبک چینشش، تا تشکل های دانشجوییش و خیلی چیزهای دیگر. این بار هم پس از چند سال فراز و نشیب شورای صنفی که به دلایلی تعطیل شده بود دوباره احیا شده. در ابتدای امر با عدم استقبال دانشجویان مواجه شد و تعداد نامزدها به حد نصاب نرسیدند که این در نوع خودش می تواند در حد یک بیماری نیازمند جراحی باشد که چرا شورای صنفی در حد برگزاری یک انتخابات درون دانشگاهی با این همه جمعیت ، نامزد ندارد. نهایتا با تلاش عده ای این تعداد نامزدها به میزان کافی رسید و انتخابات برگزار شد. تا جایی که بنده هم خبر داشتم از بین این تعداد، دو ائتلاف هم به وجود آمده بود. "5+1" و "اردیبهشت" آنهایی بودند که به گوش بنده رسیده بود. از طرز فکر اردیبهشتیها خوشم نمی آمد، دیگران را هم خیلی نمی شناختم. می ماند اکبر و نوید و حمیدرضا. از بین این سه نفر هم با دیدگاه های متفاوتی نسبت به ایشان داشتم و الان نگویم که چگونه منطقاً و احساساً دوست دارم اینها را رتبه بندی کنم، اما این را می توانم بگویم که تقریبا هر که اکبر را می نوشت، نوید را هم می نوشت و احتمالا اگر جا می داشت، حمیدرضا را هم. مگر اینکه همینجوری مثل خیلی ها در انتخابات های کشوری صرفا قصد حضور داشته و از روی لیست چند نفر را انتخاب کنند و در برگه بنویسند؛ که این مدل رفتار در این تعداد رای دهنده خیلی بروز ندارد.
بگذریم، انتخاب برگزار شد و خیلی طول کشید نتایجش بیاید. دوست داشتم اکبر باشد، نوید و حمیدرضا هم همینطور. دیروز بود که خیلی دیر هم به سلف رسیده بودم و تنها مشغول خوردن غذا ؛ رو به ال سی دی بالای در ورودی. خبر ها که می آمد، خیلی هایشان تکراری بود. اما در بین آن ها چشمم به خبر شورای صنفی رسید. اول فکر کردم لیست نامزدهاست اما دقیقتر که خواندم دیدم نه، نتیجه نهایی است. از بین منتخبین فقط اکبر را می شناختم. در 3 نفر اصلی که او را دیدم انتظار داشتم که نوید هم باشد، گفتم خوب شاید اکبر نفر سوم بوده و نوید چهارم شده و یا اینقدر آرا نزدیک بوده نفر پنجم(علی البدل دوم). اما اینطور نبود و اکبر تنها بود. در همان اثنا محمود هم آمد. آن چیزی که دیده بودم را با او مطرح کردم و وقایع دیگری را که امثال محمود بیشتر خبر داشتند را بیان کرد و واقعا در آن لحظه برایم ناراحت کننده بود. از این جهت که در دانشگاهی درس می خوانم (خدا کند واقعا همینطور باشم) که مسئولینی ... دارد. چون خیلی اطلاعات ندارم سه نقطه را با اطمینان پر نمی کنم، اما سر آن قضایای صنفی که مدتی خودم پیگیری کردم، می دانم که لااقل اصلا مسئولان ایده آلی نیستند. این خواجه نصیر باید که آن جایی که حقش است برسد. تا بحال که مسئولینش این کار را نکردند، پس وظیفه دانشجویانش است و تا با همین روال پیش می روند، آن چیزی که مدینه فاضله شان است، یکهویی اتفاق نمی افتد. یک سری باید آن فداکاری را بکنند و بکارند تا عده ای دیگر برداشت کنند...
و ای کاش آیندگان لیاقت این را داشته باشند.
-چندبار به سایت دانشگاه سر زدم که خبر را زودتر ببینم؛ اما قسمت بود که آن مدلی مطلع شوم.
-اکبر آقا تبریک، ان شاالله که در مسیر آن چیزی که مقرر است و قانونی قدم برداری و با درایتی مثال زدنی به فعالیت های صنفی که موجب پیشرفت واقعی فضای دانشجویی دانشگاه است، بپردازی.
-نویدجان، تو هم به نوعی پیروزی ای کسب کرده ای. با فرض اینکه تو هم جزو منتخبین بودی و به دلیل آن وقایع اتفاق افتاده، اسمت در لیست نبود؛ همین که در ابتدا خیلی ساده نامت را در لیست نامزدها قرار دادند و هنگام قرائت نتایج نهایی تو را جزو منتخبین دیدند و در آن لحظه به صورت انفرادی یا گروهی تصمیم به حذف تو گرفتند خود نویدی روشن از وقایع آینده است. خود برگ برنده ای است. هرچند افسوس دارد، اما خوب فعلا این طور اتفاق افتاده، امیدوارم از این برگ برنده صحیح استفاده شود.
-پ.ن طولانی فوق در ابتدا یک شرط داشت، آن شرط فراموش نشود!