به این ترتیب شاید بتوان گفت که ما در طول تاریخ مدونمان، کمتر فرصت شهرنشینی کردیم! و به معنای دقیق کلمه به شهرنشینی و تمدن شهری(بورژوازی) نرسیدیم. و اگر امروز را می بینید که تازه به ضرب دگنک ماشین داریم به شهرنشینی و اجبارهایش خو می کنیم، چون این خود حرکتی است تند، اما دیر آمده، ناچار نمودی سرطانی دارد. شهرهای ما اکنون در همه جا به رشد یک غده سرطانی می رویند؛ غده ای که اگر ریشه اش به روستا برسد و آن را بپوساند وا ویلاست!
این بخشی که خواندید از کتاب "غربزدگی" جلال آل احمد بود. (بخش نخستین ریشه های بیماری)
و این سوال هم اکنون وارد است که آیا ریشه ی آن غده سرطانی به روستا نرسیده و آن را نپوسانده؟
اگر خیر که الحمدلله و مردانه بکوشیم که نشود.
اگر شده که واویلا؛ راه حلی اتخاذ کنیم که اوضاع بحرانی تر نشود و در مرحله بعدی برآمدن درصدد جبران!
اگر شده که واویلا؛ راه حلی اتخاذ کنیم که اوضاع بحرانی تر نشود و در مرحله بعدی برآمدن درصدد جبران!