پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

نگاه رو به جلو؛ اما اسیر در گذشته

پرباز

پرواز را به خاطر بسپار؛ پرنده مردنی‌ست...
فروغ فرخزاد

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ارتش» ثبت شده است

در دو کتابی که اخیرا می خواندم، از دو دیدگاه مطالبی درباره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نوشته شده بود. کتاب اول «خدا بود و دیگر هیچ نبود» مصطفی چمران، و دومی کتاب «ناگفته های جنگ» است که وقایع جنگ را از زبان شهید صیاد شیرازی روایت می کند. 
1:
خرداد 1385
   برنامه آمریکا و هرج و مرج، عدم استقرار و قتل و تخریب، جنگ های داخلی و خستگی مردم، عدم رضایت عکس العمل شدید در برابر احزاب و کارهای ناشایست، شکست سیستم اسلامی و فرو ریختن کاخ آرزوها، پذیرش محیط برای یک کودتای نظامی و ایجاد یک حکومت نظامی توسط یک افسر جوان ضد شاه اما نوکر آمریکا...
   می گویید ارتش را منحل کنید و یک ارتش مردمی به وجود آورید. مگر ایحاد پاسداران انقلاب که یک ارتش مردمی است جزء اولین برنامه ها نیست؟ قبل از آن که شما بگویید، حکومت در صدد اصلاح ارتش و انحصار آن برای پاسداری های مرزی و کارهای تخصصی و به علاوه ارتش مردمی به نام پاسداران انقلاب است. این کمیته ها در حال حاضر همان کارها را انجام داده و می دهند تا پاسداران در همه جا مسلط شوند. بنابراین اختلاف بر سر چیست؟ بهانه برای هجوم و اغتشاش برای چیست؟ مگر ما خواسته ایم به نظام موجود ارتش تکیه کنیم؟ مگر خاطره بیست و هشت مرداد را فراموش کرده ایم؟
   اما ایجاد ارتش ملی یا پاسداران انقلاب و حتی کمیته های موجود، کار ساده ای نیست. وقت می گیرد، سازماندهی لازم دارد، تربیت اخلاقی و شایستگی می خواهد. اگر فکر می کنید همین احزاب و سازمان های موجود اسلحه به دست بگیرند و خود را پاسداران انقلاب بنامند، خاطره تلخ لبنان را در یادها زنده می کنیم که احزاب اسلحه به دست گرفتند، ارتش و پلیس و قانون از بین رفت و همه شب دزدی و قتل، هتک حرمت و چه اعمال ناشایست به وقوع پیوست...
   اگر الگوی لبنان را برای تقلید انتخاب کرده اند بسیار نامناسب و کثیف و ناراحت کننده است، به این دلیل که بعد از دو سال سیطره مسلحانه احزاب، همه مردم از آن ها رمیده اند و حتی گاه گاهی دشمن خارجی اسرائیل را بر این احزاب ترجیح می دهند. آیا شما می خواهید این الگوی شکست خورده مفتضح را برای انقلاب مقدس و پاک اسلامی ایران توصیه کنید؟ چه خطای نابخشودنی و چه جنایت بزرگی!
   مگر امروز بیست افسر ساواکی وجود ندارد؟ چرا وجود دارد. بلکه صدها وجود دارد. مگر آمریکا حاضر نیست که بیست میلیون دلار بپردازد. بله حاضر است که بیست میلیون دلار بپردازد تا کودتا به راه بیندازد. مگر توده نفتی وجود ندارد؟ چرا فراوان، گروه هایی که شعار مارکسیستی می دهند ولی آمریکا محرک آن ها است. پس چرا کودتا نمی کنند؟ جواب آن که زمینه کودتا وجود ندارد، چون مردم نمی پذیرند، مردم قیام کرده اند و مردم وحدت کلمه دارند و با وجود خمینی بزرگ، این مظهر ایمان و پاکی و اخلاص و نور و هدایت، مجال برای کودتاچیان نیست، چقدر مسخره است که کسانی به بهانه دلسوزی از انقلاب اسلامی و ترس از کودتای نظامی، به این وحدت ملی ایران تیشه می زنند و از فرمان رهبر انقلاب سرپیچی می کنند و عملا مطابق با نقشه آمریکا، مثل بیست و هشت مرداد، زمینه مردمی برای کودتا به وجود می آورند و خود را نیز انقلابی می شمرند...

2: 
   ما تمام جلسات توجیه عملیاتی را داخل نمازخانه گذاشته بودیم. نمازخانه پربرکتی پیدا کرده بودیم، در قرارگاه عملیاتی سنندج، که در پادگان لشکر 28 بود. کم کم زمزمه ای را میان ارتشی ها شنیدم شنیدم که معترض می شدند چرا بیشتر از برادران سپاه استفاده می کنید؟ این قلب من را روشن کرد. رقابت به وجود آمده بود و این ها می خواستند بیشتر بجنگند. قبلا گفته بودند که این ها انگیزه ای برای جنگیدن ندارند. در آنجا حالت رقابت به وجود آمده بود. وقتی این را به بنی صدر گزارش دادم، عجیب تحت تأثیر قرار گرفت و بارها درباره آن مانور داد و قلم زد.
   بعضی موقع ها می گفتم:«اینجا یک جریان دوطرفه بین انگیزه و تخصص دارد به وجود می آید. انگیزه مال بچه های انقلابی است و تخصص از آن نیروهای نظامی. این ها لازم و ملزوم همدیگر شده اند. در صحنه های عملیات، یک جریان دوطرفه به وجود آمده که یکی کمبود انگیزه اش را تأمین می کند و دیگری هم کبود تخصصش را کامل می کند. این مرحله کمال است و معنی وحدت را ما آنجا به صورت ریشه ای فهمیدیم.
   جریان تخصص و انگیزه نیاز دو طرف بود. نه می توانستیم با اتکا به تخصص بجنگیم، که نیاز به انگیزه داشت، و نه می توانستیم با انگیزه خالی بحنگیم. اگر به تخصص اتکا داشتیم، فقط باید دور تا دور پادگان ها را کانال می کشیدیم و دفاع می کردیم. حرکتی به وجود نمی آمد. انگیزه چاشنی حرکت بود. نمی توانستیم تنها به انگیزه متکی باشیم که آشنایی به رزمیدن هنوز نبود. بچه ها تند تند شهید و مجروح می شدند؛ به علت اینکه بلد نبودند از اسلحه و زمین و تاکتیک استفاده کنند. لازم بود همان جا یاد بگیرند و می دیدم این ها در میدان عمل دارندشکل می گیرند. این صحنه ها خیلی پر برکت بود. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۴۸
محمد حسن شهبازی
متنی که در ادامه می خوانید بریده ای از کتاب «رقصی چنین میانه میدانم آرزوست» از بنیاد چمران است:

این پیروزی بزرگ نتیجه قطعی یک همکاری و هماهنگی نزدیک بین نیروهای ارتشی و مردم (سپاه و نیروهای چریک) بود. هیچ یک به تنهایی قادر نبود که چنین موفقیتی را تامین کند. ارتش بدون نیروهای مردمی، آن قدرت و جسارت حمله را نداشت، به خصوص آن که نیروهایش کمتر از دشمن بود، و نیروهای مردمی نیز بدون پشتیبانی ارتش، و وجود توپخانه و هیبت تانک های ارتش در پشت، هیچ کاری نمی توانستند انجام دهند، و بدون نتیجه متلاشی می شدند. این وحدت بین ارتش و مردم، کارآیی هر یک را چندین برابر می کرد، و نتیجه ای جدید را در جنگ های کلاسیک و چریکی به دنیا ارائه می داد.
پیروزی سوسنگرد، درسی عبرت آموز برای ملت ما و شکستی تعیین کننده برای دشمن بود. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۰۱
محمد حسن شهبازی